دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

خان و دیگران

خان و دیگران

نویسنده: عبدالحسین نوشین
ناشر : مولف

زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 83
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1356 - دوره چاپ : 1

کمیاب - کیفیت : درحد نو

 

مروری بر کتاب

در کوچه‌های شهر قوچان برف سنگین چند روزه تلمبار شده. فقط در خیابان مرکزی، تنها خیابان پهن و اسفالته شهر، به‌واسطه رفت‌وآمد کامیون‌ها، که بین مشهد و درگز رفت‌وآمد می‌کنند، تل برف دیده نمی‌شود. باد شدیدی صفیرزنان از جنوب می‌وزد، برف پوک را از بام‌ها و پیاده‌روها به خیابان می‌ریزد و به‌پیش می‌راند.

خیابان در تابش ماه‌ گویی نهری از شیر است که به‌طرف شمال روان می‌باشد. قندیل‌های بزرگ از ناودان‌های کوچه‌ها سرازیر شده. شاخه‌های خشک و یخ‌زده درخت‌ها بر اثر باد به‌هم می‌خورد و با خش‌خش بی‌طنین و غم‌انگیزی صدا می‌کند. سرما و باد مردم را به‌خانه‌ها رانده. راه‌گذری دیده نمی‌شود. انگار شهر از سکنه خالی است. در خیابان فقط چراغ نفتی چند دکان عرق‌فروشی و بقالی از دور سوسو می‌زند. گاهی زوزه سگی به‌گوش می‌رسد، و یا دیر به‌دیر کامیونی از خیابان می‌گذرد. امشب علی‌مرادخان ساعت هفت هفت‌ونیم به خانه آمد. بدون آن‌که سری به اندرون بزند راست به مهمان‌خانه حیاط بیرونی رفت. گالش و کفش‌اش را با کمک زلفو، نوکر خود در ایوان کند.

زلفو درِ اتاق را، که روی پاشنه چوبی می‌چرخید، باز کرد. پرده قلم‌کار را کنار زد. خان داخل اتاق شد. زلفو پالتوخز ارباب را از تنش بیرون آورد و منتظر فرمان دم در ایستاد. چون بعدازظهر، وقتی خان از خانه بیرون می‌رفت، دستور داده بود که امشب بساط وافور و عرق‌اش را در اتاق بیرونی بچینند همه چیز از پیش در آن‌جا حاضر بود، ولی او بدون آن‌که توجهی به بساط وافور کند و یا فرمانی به زلفو بدهد ساکت و آرام به‌طرف کرسی رفت و با کلاه و لباس زیر کرسی چپید.

دقیقه‌ای بدون آن‌که مژه به‌هم بزند به نقطه‌ای از دیوار روبه‌رو چشم دوخته بود. سپس دستش را از زیر کرسی بیرون کشید. دماغش را بین دو انگشت فشرد. آب بینی دو انگشت‌اش را خیس کرد. انگشت‌ها را مدتی به‌هم مالید و هنگامی‌که آن‌ها را با رویه کرسی پاک می‌کرد به زلفو گفت: ــ زلفعلی تو برو پی کارت. هر وقت صدا کردم شام بیار.

داستان«خان و دیگران» او به حوادث دوران پهلوی اول تا شهریور 20 و سال‌های آغازین سلطنت پهلوی دوم می‌پردازد. نثر نوشین پاکیزه است و تسلط نوشین، گردآورندة واژه‌نامک فرهنگ لغت شاهنامه - را به زبان نشان می‌دهد....قندیل‌های بزرگ از ناودان‌های کوچه‌ها سرازیر شده، شاخه‌های خشک و یخ‌زدة درخت‌ها بر اثر باد به هم می‌خورد و با خش‌خش بی‌طنین و غم‌انگیزی صدا می‌کند. سرما و باد مردم را به خانه‌ها رانده. راه‌گذری دیده نمی‌شود...

آدم اصلی این کتاب، علی‌مردان خان، خان و خان‌زاده‌ای است که رضا شاه او را به مالک زمین‌دار اما مطیع و منقادی تبدیل کرده است. روایت داستان رئالیستی است و نگاه یک توده‌ای هنرمند و فرهیخته را به برشی از گذشتة ایران نشان می‌دهد و شاید از همین منظر است که این کتاب می‌تواند برای اهل تاریخ خواندنی باشد.خواندن این کتاب همچنین می‌تواند برای هر داستان‌نویس جوانی هم ارزشمند باشد که مثل‌های سایر فراوانی را می‌توان از آن آموخت.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات