- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 171398 - 115/8
- وزن: 0.60kg
خاطرات و تالمات در زندان شاه
نویسنده: محمد محمدی (گرگانی)
ناشر: نشر نی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 588
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1396 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
.... و اما قبل!
« چه در درون داشتی که چشمانت این گونه می درخشید؟! »
عصر روز بیست و یکم بهمن ماه ۱۳۸۶ به همراه خانواده و دوستان، برای بازدید از بازداشتگاه « کمیته ضد خرابکاری » دوران شاه که حالا تبدیل به « موزه عبرت » شده بود رفتم. وارد راهروی بزرگی شدم، که روزگاری شکنجه گاهم بود. قادر نبودم سریع قدم بردارم. دوست داشتم لحظه لحظه های آن روز ها را به خاطر آورم. در گوشم صدای فریاد و ضجه زندانیان و داد و بیداد بازجوها می پیچید. از طرفی احساسی عرفانی که از فداکاری و جان بازی داشتم، قرآن می خواندم، و از این که جان می دهم و شکنجه می شوم، سبک بال و سرفراز بودم، و در همین حال گویی صدای در های آهنین بازداشتگاه که باز و بسته می شدند را به گوشم می شنوم.
وارد راهروی طبقه بالا که شدم از دور مجموعه ای از عکس های پرسنلی زندانیان سیاسی آن روزها را که به دیوار زده بودند دیدم. همان راهرویی که با پا های خونین و بدن له شده از شکنجه ما را می کشیدند و می بردند، این صحنه در ریزترین شکل آن در خاطر می ماند.
جلوتر رفتم. « رضا، احمد، حنیف،... ( ۲) این ها هم رزمان من بودند؛ برادرانم؛ همان ها که آن روزها در اوج جوانی، تنها با هدف اصلاح وضع مردم جان خود را به کف گرفته و در سخت ترین شرایط اجتماعی ـ امنیتی دور از خانه و خانواده در خانه های تیمی زندگی می کردند. همان ها که عاقبت در راه آن هدف پاک، جان باختند.
جلوتر رفتم. به دنبال عکس خودم می گشتم، با دیدن آن عکس پرسنلی قدیمی ناگهان به خود لرزیدم. به نگاه « او » چشم دوختم. می درخشید و می سوزاند. چه در آن نگاه بود که آن گونه شعله می کشید؟ انگار هزار شمع در ته نی نی آن چشم ها سوسو می زد و تا مغز استخوان را می سوزاند.
محمد محمدی گرگانی فعال سیاسی ملی-مذهبی و از مخالفان حکومت پهلوی و منتقدان جمهوری اسلامی است. وی از نمایندگان اولین دوره مجلس شورای اسلامی، استاد حقوق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی و دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز میباشد. وی که در دوره احمدی نژاد از دانشگاه علامه طباطبایی بازنشسته اجباری شده بود، در دوره جدید مجدداً بازگشت به کار شد.
عمل سياسي و اجتماعي، بهاصطلاح «استراتژي» يا خط مشي، بسيار پيچيده است. در بسياري موارد، آنچه در پس ذهن فرد ميگذرد گفته نميشود و يا در مواردي قابل گفتن نيست. افرادي در اعماق ذهنِ خود، محاسباتي دارند. گاه زمانه چنان است که قادر نيستند چيزي بگويند، لذا دردمندانه و هشيارانه و يا فرصتطلبانه، مهر سکوت بر لب ميگذارند، اما در گوشه و کنارِ بعضي خاطرهها، مسائلي مطرح ميشود که ميتواند در مواردي، ريشه و مبناي بعضي «مواضع» را روشن کند و تجربههاي گرانقيمتي را به نسلهاي بعدي انتقال دهد.
همواره نگران بودهام که خاطرات بهاصطلاح «حديث نفس» و يا از خود تعريفکردن است، و چه سخت است از اين خودستايي رها باشي. اما قانع شدم که اين مسئله را بايد با خود و خدا حل کرد و نبايد به اين دليل از گفتن تاريخ اجتناب نمود، هرچند از يک نگاه و يا از يک زاويه باشد.