- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 181377 - 10/5
- وزن: 0.20kg
خاطرات من
نویسنده: حسینقلی سررشته
ناشر: مولف
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 143
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1367 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
مصور
یادداشت های دوره ۱۳۱۰ - ۱۳۳۴
حسینقلی سررشته سرهنگ ستاد بازنشسته در طول مدت خدمتش در ارتش، خاطرات خود را در دفتری یادداشت میکرد. پس از کودتای 28 مرداد 1332 و زندانی شدنش، یادداشتها را که شامل بسیاری از مطالب نگفته دوره 1310 تا 1334 است را مخفی کرد. پس از انقراض حکومت پهلوی با مطالعه سه کتاب "توطئه ربودن و قتل سرتیپ افشارطوس" نوشته محمد ترکمان؛ "جنبش ملی شدن صنعت نفت" نوشته غلامرضا نجاتی و "خاطرات سیاسی و نظامی" از غلامرضا مصور رحمانی دریافت که بعضی از مطالب درج شده در کتابها با واقعیت تطبیق ندارد، و تصمیم گرفت با مراجعه به یادداشتها گوشههایی از وقایع آن سالهای بحرانی را روشن کند؛ رویدادهایی که خود نویسنده شاهد آن بوده است شامل واقعه نهم اسفند 31، کشف توطئه قتل سرتیپ افشارطوس، و سپس مقابله با کودتای 25 و 28 مرداد 32 بوده است...
... به نوشته سرهنگ حسینقلی سررشته، افسر تجسس رکن دوم ستاد، سرتیپ محمدتقی ریاحی در ساعت ۱۱ صبح روز ۲۸ مرداد، دستور داده تانک هائی که راه های ورودی به خانه مصدق را مسدود کرده بودند، برچینند و به پادگان ها برگردانند، که این موضوع به موفقیت حامیان شاه کمک کرده است...
یکی از اقدامات افسران مخالف دولت، شرکت آنها در توطئه ربودن و قتل سرلشگر محمود افشار طوس، رئیس شهربانیِ دولت مصدق در اول اردیبهشت 1332 بود. طراحان توطئه قصد داشتند که عدهای از وزیران و دیگر مقامات ارشد دولت مصدق از جمله حسین فاطمی، تقی ریاحی، علی شایگان، عبدالله معظمی و برخی دیگر را به بهانهها و روشهای گوناگون غافلگیر کرده؛ ابتدا با ناکارآمد کردن دولت و در مرحله بعدی استیضاح و رای عدم اعتماد توسط همفکران خود در مجلس، آن را ساقط کنند و سپس از محمدرضا پهلوی بخواهند که زاهدی را به جای مصدق به مقام نخست وزیری برگزیند.
در آستانه کودتا افسران بازنشسته و افسران سلطنتطلب، از طریق«کمیته نجات وطن» که سرلشگر زاهدی رهبر آن بود، به همراهی کرمیت روزولت، فرمانده آمریکایی کودتاهای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد 1332، افسرانی را که دارای پستها و مقامهای حساس نظامی بودند، جذب نموده و برای اجرای طرح کودتا آنان را با خود همگام کردند.
رخنه در نیروهای مسلح و جلب حمایت و همکاری افسران ارشد و فرماندهان ارتش، به ویژه فرماندهان پادگانهای مهم نظامی، یکی از هدفهای اساسی کودتاگران بود. هرچند در میان امیران ارتش گرایش به نظام پادشاهی و شخص شاه قابل توجه بود و امکان استفاده از برخی نارضایتیهای آنان برای اتحادشان علیه مصدق وجود داشت و اما از سوی دیگر، فقط نیروهای تحت امر سرهنگ نصیری درگارد جاویدان در اختیار کودتاگران بودند که این افراد نیز به تنهایی قادر به مقابله با یگانهای رزمی تیپهای متمرکز در پادگانهای تهران نبودند.
بنابراین، در دهه اول مرداد1332، پس از تحقیقات سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و انگلستان در میان فرماندهان نظامی، طرح عملیات کودتا بر این فرض استوار شد که چهل نفر از فرماندهان پادگانهای تهران با کودتا همکاری خواهند کرد.
علاوه بر این نظامیان ارشد دیگری وجود داشتند که همکاری و حمایت آنها نیز جلب شده بود. سرلشگر نادر باتمانقلیچ، یکی از آنها، در اواسط مرداد از ماموریت اصلی و نقشی که برای او در کودتا در نظر گرفته شده بود آگاه شد. او در این زمان سمت بازرس ناحیه پنج در وزارت جنگ را برعهده داشت. قبل از پرداختن به نقش و عملکرد باتمانقلیچ در جریان کودتاهای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد، برای آشنایی بیشتر به خلاصهای از سوابق تحصیلی و شغلی وی اشاره میشود...
...شب ۳۱ فروردين پس از اتمام کار و مطابق قرار تلفني افشارطوس با حسين خطيبي، ساعت ۹ شب در کوچه صفي عليشاه پياده شد و راننده او در کلانتري منتظر دستور رئيس شهرباني ماند ولي رئيس شهرباني ديگر بازنگشت. بعد از مدتي همسر افشارطوس که از تأخير او نگران شده بود مطلب را پيگيري کرده و در نهايت مراتب به نخستوزير اطلاع داده شد و بلافاصله به دستور نخست وزير اقدام شد .
از طرف دولت مبلغ ۵۰ هزار تومان مژدگاني براي يافتن رئيس شهرباني اعلام شد و به دستور دکتر مصدق، وزير کشور پرونده را شخصاً زير نظر گرفت.علت همه اين جريانات را شايد بتوان در حسادت و طمعکاري افراد دانست زماني که دولت مصدق عدهاي از افسران ارشد را بازنشسته کرد، اين افسران براي آينده خود نقشهها کشيده بودند؛ عمل دولت مصدق آن هم بهدست سرتيپ افشارطوس آرزوهاي آنها را بر هم زد، بيشتر از اين جهت عصباني شدند که چرا بايد سرنوشت آنها بهدست امثال افشارطوس تعيين شود که سوابق خودش در املاک سلطنتي مازندران داستانها دارد، و ميگفتند: «اگر قرار بر بازنشستگي ناصالحان باشد، بايد اول همه سراغ خود افشارطوس رفت»؛ اين حادثه چون پتک در مغز آنها اثر کرد و به فکر عکسالعمل افتادند.
در همان زمان روزنامه نيروي سوم نوشت: «روش مماشات حکومت دکتر مصدق به زودي نتيجه زحمات مردم را به هدر ميدهد، دکتر مصدق بايد از اين روش ليبرال دست بردارد و با قدرت هر چه تمامتر، بدون هيچگونه ارفاق و سهلانگاري، مأموران خاطي و چاقوکشان و آدمکشان را مجازات کند. از تجربه سيتير و نهم اسفند 31 عبرت بگيريد و کاري نکنيد که پس از يک ماه ، زبان مخالفان و منافقان درازتر از گذشته گردد».بعد از کودتاي 28 مرداد، تمامي دستگيرشدگان تبرئه شدند، زاهدي نخستوزير کودتا از تمامي مسببان ماجرا دلجوئي کرد به آنان مقام و موقعيتهايي دادند و شاه به خبرنگار يک مجله آلماني گفت «نيمه شبي رئيس شهرباني کل کشور به وسيله فرد ناشناسي ربوده و کشته شد. دکتر مصدق از اين جريان اطلاع داشت و اقدامي نکرد»