- موجودی: موجود
- مدل: 194710 - 89/2
- وزن: 0.40kg
خاطرات سیاسی
نویسنده: غلامرضا مصور رحمانی
ناشر: رواق
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 352
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1363 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : در حد نو _ نو
مروری بر کتاب
مصور
بیست و پنج سال در نیروی هوایی ایران
این کتاب ضمن باز گویی خاطرات سرهنگ ستاد هوایی غلامرضا مصور رحمانی از دوران خدمت در ارتش رضاشاه و پس از آن، مباحثی درباره کودتای سوم اسفند 1299 و به قدرت رسیدن رضاخان را مطرح می سازد. تحول سیستم قضایی در ارتش، شورش پادگان قلعه مرغی تهران، تاثیر جلب دکتر محمد مصدق به دادگاه نظامی و چند موضوع دیگر از مباحثی است که در این کتاب مطرح می گردد.
...در 1331 خورشيدي که دکتر محمد مصدق به وزارت دفاع رسيد، افشارطوس به همراه چهار افسر ديگر «سازمان گروه ملي» را به طور مخفيانه در ارتش تشکيل دادند و به مصدق نزديک شدند. افشارطوس در آن موقع در خنثيسازي توطئههاي مخالفين نهضت، نقش اساسي ايفا ميکرد. هيئتمديره موقت اين گروه به سرعت به 26 نفر رسيد که از جمله آنها سرهنگ عزتالله ممتاز، سرهنگ غلامرضا مصور رحماني، سرهنگ تقي رياحي و سرگرد غلامرضا نجاتي بودند. اين افراد با مشورت دکتر مصدق به تصفيه تدريجي عناصر ناصالح ارتش و نيروهاي انتظامي پرداختند.
...سرهنگ رحمانی در کتاب خاطرات سیاسی 25 سال در نیروی هوایی ایران، ادعا میکند که وسیله تیراندازی خلیل طهماسبی، یک شش تیر کوچک بوده است. بعد هم گفته است که گلوله شش تیر، دارای کالیبر کوچک و سرعت اولیه کمی است. بر این اساس، نتیجهگیری میکند که چنین گلولهای حتی از پارچه ضخیم دولا به سختی میتواند عبور کند و به فرض عبور، سوراخ ورودی کوچکی به وجود میآورد و معمولا قدرت کافی برای خروج از بدن را ندارد. او با این فرضیه نادرست که اسلحه خلیل شش تیر بوده است، مینویسد: وسعت زیاد زخم گلوله در بردن رزمآرا و نفوذ عمیق آن،جای شک باقی نمیگذارد که گلوله از اسلحه کمری پر قدرت کالیبر بزرگ رها شده و سلاح کمری کلت که منحصرا در اختیار ارتش بود، میتوانست چنین اثری ایجاد کند....
پس ازبمباران قلعه، چون محاصره شدگان وضع خود را وخیم دیدند، پیغام دادند حاضرند قلعه را بدون زد و خورد تسلیم کنند، به شرط آن که فرمانده لشکر قول بدهد اجازه داشته باشند به سلامت قلعه را ترک کنند. از لحاظ تضمین قول فرمانده لشکر، تقاضا کردند مطلب پشت قرآن نوشته شود و فرمانده لشکر آن را مهر کند. فرمانده لشکر قرآن مهر شده به مهر عباس را نزد آنها فرستاد. آن بیچاره ها با اعتماد به قول و مهر فرمانده، یک یک به فاصله صد متر بنا به دستور، از قلعه خارج شدند و تمام آنها که 71 نفر بودند در پشته پایین قلعه که مصون از دید اهل قلعه بود با اسلحه سرد به قتل رسیدند…
... طبعا” هیچ یک از حاضرین پاسخی نداشتند و من هم ساکت ماندم و از اینکه سرهنگ افشارطوس که او را مردی اصولی و فداکار تشخیص داده بودم برای یک مساله شخصی در آن موقع سال ، مرا دعوت به مذاکره کرده بود ناراحت شدم و گفتم : اگر مشکل ترفیع درجه است که راه حل آن معلوم است و با اشاره به یک جفت قالی ابریشمی که به دیوار آویخته شده بود ، گفتم که بخشی از راه حل آن را هم شما همین جا دارید پس بحث و اتلاف وقت برای چیست ؟
افشارطوس پاسخ داد : مساله جدی تر از این است من نمی خواهم و مورد ندارد که تقدس مابی به خرج دهم در ارتش ما همدیگر را میشناسیم . این حقیقتی است که همه شما میدانید که من رشوه بگیر نیستم , اگر من رشوه نمی گیرم به این دلیل اساسی است که این عمل را رکیک و تباه کننده روح فرد در جامعه میدانم ولی اگر بنا شود خودم را برای رشوه دادن حاضر کنم فورا” این سوال برایم پیش می آید که چرا رشوه گیری نکنم که نفع مادی هم متوجهم کند
منظورم این است که برای من رشوه دادن و رشوه گرفتن هر دو از لحاظ اصولی مفهوم واحد دارند.راشی و مرتشی هر دو مردودند ، هر دو فاسد کننده روح افراد در جامعه و باعث انحطاط محیط هستند پس ما نباید تسلیم طرز فکر انحطاط آور کارگزینی چی ها شویم و از طریق پرداخت رشوه حق خودمان را مطالبه کنیم
پس از تائید حاضرین سرهنگ رحمانی می گوید: پس مطلب به این صورت در می آید که ما باید همرنگ جماعت بشویم و یا مبارزه کنیم . تنها راه حل سوم کناره گیری از خدمت در ارتش است. و افشارطوس در جواب می گوید :
من یک سربازم یعنی در موقع لزوم پاکبازم پس حاضر نیستم شخصیت انسانی خودم را پائین بیاورم که افراد حقیر ومعلوم الحالی مرا به فساد بکشند، نه ترفیع میخواهم و نه استعفا میدهم من مبارزه می کنم
که این امر مورد تائید سایرین نیز قرار می گیرد و قرار میشود تا برای یافتن راه حل مناسب جلسات دیگری نیز داشته باشند .پس از مقداری بحث نتیجه گرفتند که عامل اصلی فساد رژیم بوده و آن بایستی اصلاح شود ابتدا بحث بر سر جمهوری بود و همه از محاسن آن می گفتند اما پس از مدتی به این نتیجه رسیدند که اسم حکومت مهم نبوده و آزادی های فردی و دموکراسی در حکومت اهمیت دارد و از همان جا اصول ایجاد یک سازمان مخفی با نام “سازمان گروه ملی”با هدف و اساسنامه مشخص به تائید هیات پنج نفره با نام هیات مدیره موقت رسید .
در این سازمان افشارطوس به عنوان مدیر و سرهنگ مصور رحمانی به عنوان دبیر کل تعیین شدند . این سازمان ابتدا نام سازمان افسران ناسیو نالیست و سپس نام گروه سربازان ناسیونالیست و در نهایت نام سازمان گروه ملی را به خود گرفت.
لازم به ذکر است که این هنگام اواسط حکومت دکتر مصدق و در اوج مبارزات ملی گرایانه ملت ایران به رهبری دکتر مصدق بود وآنان به درستی متوجه شدند که اهداف آن ها با اهداف جبهه ملی تشابه کامل دارد . پس اصول زیر به عنوان اصول سازمان تائید شدند :
اصل ۱) سازمان گروه ملی برای ملت ایران دموکراسی را مطالبه می کند.سازمان در وضع فعلی با رژیم موجود که در آن تحت رهبری دکتر مصدق ، اختیارات کلی به ملت برگردانده شده همکاری خواهد کرد.
اصل ۲) نتیجه مسلم اجرای اصل ۱ ، قرار دادن کلیه نیرو های مسلح کشور در اختیار ملت است . بنابر این اداره امور نیروهای مسلح و سازمان های انتظامی کشور اعم از ارتش ، ژاندارمری و شهربانی ، از دربار و شاه باید منتزع و در اختیار هیات دولت قانونی قرار گیرد.
اصل ۳) به علت فساد مشهود اداره کارگزینی کل ارتش که موجب شده است اکثریت امرا ارتش و شاغلین مقامات مهم به دلایلی غیر از لیاقت و صلاحیت خدمتی ، به احراز درجه و مقامات بالا نائل شده باشند ، امرا ارتش در درجات سرلشکری و بالاتر به طور مطلق و در درجه سرتیپی به استثنا عده محدودی باید از خدمت برکنار شده و به جای آن ها باید از افسران صالح و جوان به کار گماشته شود.
علاوه بر آن کمیسیون هایی به انتخاب خود افسران به سوابق و صلاحیت خدمتی عموم افسران از درجه سرهنگی به پائین رسیدگی خواهد کرد تا عناصر ناصالح تجسس و از کار خارج شوند.
اصل ۴) چون حکومت دکتر مصدق در مسیر خدمت به ملت و در راه اعتلای ایران گام بر میدارد ،سازمان بی دریغ در تمام مراحل در مقابل عناصر اخلالگر از آن پشتیبانی می کند.
پس هر یک از افسران در محیط کار خویش به جستجوی افراد ذی صلاحیت و علاقه مند پرداختند تا با تصویب هیات مدیره به قید سوگند به قرآن ، آن ها را به سازمان الحاق کنند .