- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 167700 - 120/5
- وزن: 0.50kg
خاطرات بزرگ علوی
نویسنده: مجتبی بزرگ علوی
به کوشش : حمید احمدی
ناشر: دنیای نو
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 460
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
مصور
این کتاب حاصل مصاحبه با «بزرگ علوی» و ضبط خاطرات شفاهی ایشان طی 29 جلسه گفت و شنود بوده است.
بزرگ علوی در سال 1283 شمسی (1904 میلادی) به دنیا آمد. پدرش ابوالحسن که در سیر فعالیتهای مشروطهخواهانه سالها در پاریس و برلین به سر برده بود در سال 1302 دو پسر خود (مرتضی و آقا بزرگ) را نیز به آلمان منتقل ساخت. بزرگ علوی پس از پایان تحصیلات در سال 1307 به ایران بازگشت و ابتدا در شیراز و سپس در تهران به کار تدریس پرداخت.
در سال 1313 مجموعه داستانهایی را به نام «چمدان» منتشر کرد. همکاری بزرگ علوی در مجله «دنیا» وی را به تقی ارانی نزدیک ساخت. همین روابط نیز موجب شد که در سال 1316 به همراه افرادی از گروه ارانی که بعدها در زندان «به گروه 53 نفر» معروف شدند، دستگیر و به 7 سال حبس محکوم شود. اما با برکناری رضاخان، در مهرماه 1320 بعد از چهارسال و نیم آزاد گردید. در این دوره که تا چند ماه قبل از کودتای آمریکای 28 مرداد 1332 و در نتیجه اقامت در اروپا، ادامه یافت، بزرگ علوی گذشته از فعالیت با نشریاتی چون مردم و رهبر و همچنین سخن و پیام نو، آثاری چون ورق پارههای زندان (1320) و پنجاه و سه نفر یاران زندانی (1321) و نامهها (1330) و چشمهایش (1331) را نیز منتشر ساخت.
اقدامات وی در آلمان از فروردین 1332 که برای سفری به اروپا رفته بود آغاز شد، اما بعد از کودتا به صورت دائمی کار در دانشگاه همبولت آلمان شرقی را پی گرفت. بزرگ علوی در طول 15 سال اولیه زندگی در مهاجرت مجموعه داستان «میرزا» را نوشت که شامل پنج داستان کوتاه است. فاصله زمانی نخستین داستان از این مجموعه تا نگارش داستان بعدی وی به نام «سالاریها» که در سال 1354 منتشر گردیده، 8 سال است آخرین داستان این نویسنده «موریانه» نام دارد که در سال 1372 بعد از چهار سال تاخیر به چاپ رسید. بزرگ علوی در سال 1376 در آلمان بدرود حیات گفت و در همانجا نیز مدفون گشت...
«بزرگ علوی» در تاریخ کشور ما، بیش از آن که یک فعال سیاسی به شمار آید، به عنوان یک شخصیت فرهنگی شناخته میشود، اما علیرغم این شهرت، زندگی سیاسی این نویسنده نیز درخور توجه و حاوی تجربیات و عبرتهای فراوانی است که میتوان از لابلای خاطرات وی به آنها دست یافت. آنچه در این خاطرات بیش از همه جلب توجه میکند، ترسیم فضا و شرایطی است که در آن فعل و انفعالات فکری و سیاسی نخستین دهههای قرن حاضر صورت میپذیرفت و به همین لحاظ تصویر ارائه شده از تحولات مزبور برای خوانندگان کاملاً قابل درک و بسیار جذاب است.
آنچه نخست در خاطرات بزرگ علوی جلب توجه میکند، تحولات فکری وی است. او در خانوادهای کاملاً مذهبی متولد شد و نشو و نما یافت. در نوجوانی به همراه پدرش به آلمان رفت و تحت تأثیر فضای فرهنگی و همچنین پیشرفتهای اقتصادی و تکنولوژیک آنجا، بسرعت اعتقاد مذهبی خود را از دست داد. سپس با دکتر تقی ارانی و جمعی از ایرانیهای معتقد به سوسیالیسم آشنا شد و به این مکتب گرایید.
در نهایت نیز پس از سالها زندگی در آلمان شرقی و به دنبال دلزدگی از حزب توده و اتحاد جماهیر شوروی، براین اعتقاد شد که دمکراسی غربی، بهترین شیوه حکومت است. این در واقع خط سیری است که طیف وسیعی از روشنفکران ایرانی، طی دهههای گذشته تحت تأثیر اوضاع و شرایط زمانه پیمودهاند.
...احساس میکردم این مذهبی که به ما تحمیل شده و این مذهب است که ما را از هرگونه پیشرفتی باز میدارد. ما به این چیز (فکر) افتاده بودیم که این خدا میخواهد و خدا همه کارها را درست میکند و این چیز داشت در من پایان میگرفت...
احمدی (مصاحبه کننده): چند سال طول کشید تا از تفکر مذهبی جدا شدید در آلمان؟
علوی: شاید مثلاً در همان سالهای اول.»
بیتردید آنچه در مورد بزرگ علوی روی داده است، چه پیش از وی و چه بعد از وی در مورد بسیاری از ایرانیان جوانی که به قصد تحصیل علم به اروپا سفر میکردند نیز با شدت بیشتر و حواشی گستردهتری روی داده است. خوشبختانه نام «بزرگ علوی» در زمره ایادی شبکه جهانی فراماسونری وجود ندارد، اما میدانیم که جمع زیادی از دانشجویان اعزامی ایرانی به فرنگ در دوره قاجاریه و پهلوی، به محض ورود به مغرب زمین جذب این شبکهها شده و در خدمت منافع استعماری دول غربی قرار گرفتهاند.
یکی از عوامل مهمی که موجب بروز چنین پدیده ناهنجاری میگردید، مشاهده پیشرفتهای صنعتی و اقتصادی کشورهای غربی و مقایسه آن با وضعیت ایران و عدم توانایی تجزیه و تحلیل صحیح علل و عوامل عقب ماندگی سرزمین مادری بود. به همین دلیل، بلافاصله مذهب به عنوان عامل اصلی این عقب ماندگی مطرح میشد که طبعاً این نظر با تئوریهای غربی نیز همساز بود. بنابراین انگارهها و تقیدات مذهبی بسرعت در این افراد رنگ میباخت و آنها تبدیل به انسانهایی لائیک و بعضاً بشدت مذهب ستیز میشدند.
البته بدیهی است رشد احساسات دنیاطلبانه و لذتجویانه در برخی از افراد مزبور نیز زمینههای بسیار مناسبی را در آنها برای تبدیل شدن به آلت دست غربیها فراهم میآورد، اما آنچه در اینجا باید به آن اشاره کرد تغییر و تحولی است که چند دهه بعد، در میان دانشجویان اعزامی به غرب صورت گرفت، به طوری که آنها نه تنها با قرار گرفتن در کشورهای غربی، دچار مرعوبیت و خودباختگی نشدند، بلکه با نگاهی عمیق به فرهنگ و تمدن غربی در پی شناخت و ارائه نقاط ضعف عدیده آن برآمدند و بعلاوه نقش سیاستها و تحرکات استعماری غرب را در تاراج سرزمینهای شرقی و عقب نگه داشتن این مناطق بخوبی تشریح و تبیین کردند.
از سوی دیگر، این طیف از دانشجویان نه تنها دین اسلام را عامل عقبماندگی کشور ندانستند بلکه آن را به عنوان مهمترین عامل افزایش توان و مقاومت ملی در برابر استعمارگران به شمار آوردند و با تحقیق و تعمق در انگارههای مذهبی، برای احیای دین در عصر دینزدایی پهلوی تلاش وافری کردند. بنابراین از لابلای خاطرات بزرگ علوی میتوان به تفاوت بینش و عملکرد این دو طیف دانشجویی و تأثیرات هر یک از آنها در سرنوشت کشور پی برد...