- موجودی: موجود
- مدل: 188496 - 108/8
- وزن: 0.60kg
حماسه داد
نویسنده: فرج الله میزانی ؛ ف. م. جوانشیر
ناشر: جامی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 368
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1380 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
بحثی در محتوای سیاسی شاهنامه
مردی که در دوران هجوم مغول ها، نابسامانی اوضاع مملکت، زورگویی و بی لیاقتی پادشاهان و وجود شاعرانی که در مدح آنان اشعاری به دور از حقیقت می سرودند به پا خواست، تا باری دیگر عظمت، شکوه و جایگاه والای ایرانیان را یادآور شود و جانی تازه به وجودشان تزریق کند.
این جبر ویرانگر چیست؟ فروپاشی اجتناب ناپذیر دموکراتیسم دودمانی و تحکیم روز افزون قدرت شاهان خودکامه ، فروپاشی طبقه دهقانان آزاد و صاحب نظر و استقرر کامل طبقه فئودال زورگو که نظر دهقانان را به هیچ نمی گیرد. فردوسی با گزینش رستم به مثابه قهرمان تراژیک شاهنامه مرثیه حماسی روزگار گذشته را می خواند که درآن نمایندگان برجسته دودمان های نیک نام و نیک کار صاحب رای و نظر بودند و آزاد و سرافراز می زیسته اند و با تحکیم قدرت شاهان خودکامه این آزادی از میان رفته است.
در بخش آغازین کتاب در برابر این نظریه که فردوسی صرفاً «روایتگر و ناقل امین» است، بحث میشود. در بخش دوم کتاب، دوران فردوسی با مباحثی ازایندست شرح و تبیین میشود: مرحله تکاملی جامعه، نبردهای سیاسی (جنبشهای تودهای ضد فئودالی، نبرد رقابتآمیز فئودالها، نبرد ایدئولوژیک، و نوزایی فرهنگی). مباحث بخش سوم کتاب به بررسی اجمالی حکمت فردوسی اختصاص دارد که طی آن به سه مقوله خرد، انسان خردمند و زندگی و مرگ از منظر فردوسی اشاره میشود. نگارنده در بخش پنجم، اصلیترین اندیشه و آرمان فردوسی را «داد» معرفی کرده، معتقد است شاهنامه، حماسه علیه بیدادگرها و به تعبیری حماسه داد است.
نوشتن پیرامون شاهنامه دشوار است و امروز خاموش ماندن گناه. «جماعت قوّادان و دلقکان» مدافع خودکامگی و خدمه پست دربار پهلوی، شاهنامه، این درخشانترین گوهر فرهنگ غنی مردم ما را تبهکارانه به بازی گرفتهاند و با مسخ سیمای این اثر ماندگار قرون و اعصار میکوشند تا واقعیت چرکین نظام خودفروخته پهلوی را از قول «ابرمرد توس» به حساب «جلوههایی از خرد و اندیشه و روح ایرانی» بگذارند.
روشنفکرنمایان فرومایه خادم دربار پهلوی دست در دست مأموران استعمار و امپریالیسم پنجاه سال است که به گونهای سازمانیافته فردوسی را میکوبند و اثر جاودانه او شاهنامه را با بیشرمی وصفناپذیری به ابتذال میکشانند تا شاید از این راه اعمال و اندیشههای زهرآلود خود را که با هیچ معیار و مقیاس و قانونی قابل توجیه نیست، با استناد به فردوسی توجیه کنند. در برابر این خیانت به فرهنگ ایران و تلاش برای فریب افکار عمومی نمیتوان سکوت کرد. نمیتوان و نباید اجازه داد که مشتی دلقک درباری از شاهنامه اثری ضد شاهنامه بسازند.
شاهنامه آن نیست که دربار پهلوی عنوان میکند. فردوسی آن مرد جنگجوی، شاهپرست و نژادپرستی نیست که مبلغین دربار پهلوی و قزاقان رضاخانی به مردم ناآگاه معرفی میکنند. فردوسی اندیشمند بزرگی است که معاصرینش به حق او را «حکیم» نامیدند؛ او آن چنان دشمن خودکامگی است که یک عمر در خارج از دربارها زیست و در برابر شاهان سر فرود نیاورد؛ او آزاداندیشی است که روحانینمایان سیهدل، مدافع رژیمهای خودکامه و خرافهپرست، جسد او را در گورستان نپذیرفتند.
فردوسی مردی است که سیوپنج سال از عمرش را برای گردآوری و تدوین شاهنامه صرف کرد تا پیامی از تاریخ پُردرد و رنج و تجربه تلخ نسلهای پیشین را به هممیهنانش برساند. باید این پیام را شنید. باید شاهنامه را بازیافت. تردیدی نیست که مردم ایران هنگامی که بندهای اسارت سیاسی و اجتماعی را از دست و پای خود بگسلند و گرد پیری، خستگی و عقبماندگی قرون را از سر و روی خویش بزدایند، از سکوی آینده به گذشته خواهند نگریست، تاریخ خود را از نو و از موضع درست علمی و طبقاتی بررسی خواهند کرد و در آن هنگام کار بزرگ بازیافت شاهنامه نیز به انجام خواهد رسید. بزرگمردانی چون فردوسی و آثار درخشانی چون شاهنامه تولد نوینی خواهند یافت.