- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 141747 - 57/4
- وزن: 0.60kg
حسرت نمی خوریم
نویسنده: باربارا دمیک
مترجم : زینب کاظم خواه
ناشر: ثالث
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 436
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1396 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
زندگی در کره شمالی
این کتاب به داستان زندگی شش نفر از شهروندان کره ی شمالی در طول پانزده سال می پردازد و دوره ای پرآشوب را به تصویر می کشد که در آن، کیم ایل-سونگ از دنیا می رود، پسرش کیم جونگ-ایل به قدرت می رسد و قحطی بزرگی اتفاق می افتد که جان یک پنجم کل جمعیت کشور را می گیرد.
نویسنده در این کتاب، مخاطب را به درون واقعیت های کره ی شمالی و ماورای محدودیت های وضع شده توسط حکومت می برد و به وسیله ی گزارش های دقیق و موشکافانه ی خود، مخاطب را با عشق ها، نفرت ها، آرزوها و مشکلات شش انسان آشنا می سازد. مخاطب با تک تک این افراد، لحظات به یاد ماندنی و پرفراز و نشیبی را تجربه خواهد کرد....
مادران به دکتر کیم می گفتند:« نمی تونم بفهمم موضوع چیه،تنها چیزی که می دونم اینه که نمی تونم کاری کنم که بچه م دیگه گریه نکنه.» او دلسوزانه سرش را به نشانه تایید تکان می داد،زیرا وضعیت را کاملا درک می کرد،اما از به زبان آوردن کلمات درمانده بود.چطور می شد به یک مادر گفت که کودکش نیاز به غذای بیش تری دارد وقتی که هیچ چیز بیش تری برای دادن به او نبود؟
دکتر کیم برگه می نوشت که کودک را در بیمارستان بپذیرند و می دانست که هیچ درمانی برای این وضعیت ندارد.بیمارستان هم هیچ غذایی نداشت، زمانی که نوبت او برای سرکشی بود،در بخش امراض کودکان راه می رفت،بچه ها با چشم هایشان او را دنبال می کردند،حتی زمانی که پشتش را به آن ها می کرد،می توانست نگاه خیره شان به روپوش سفیدش را احساس کند،بهت زده بود که آیا می توانست آن ها را آرام کند یا نه،اما خیلی زود می فهمید که نمی تواند.
دکتر کیم،سال ها بعد به من گفت:« اونا متهم کننده نگاه می کردن.حتی بچه های چهار ساله می دونستن که می میرن و من هیچ کاری برای کمک به اونا نمی کردم.تنها کاری که می تونستم بکنم این بود که با مادر اسر جسد بی جون بچه هاشون گریه کنم.»