- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 163158 - 87/3
- وزن: 0.20kg
حدیث بی قراری بی ماهان
نویسنده: احمد شاملو
ناشر: چشمه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 71
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1380 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
اشعار این مجموعه، در فاصلهی سالهای 1351 تا 1378 سروده شده است. «کژمژ و بیانتها»، «نخستین از غلظه پنیرک»، «نخستین که در جهان دیدم»، «چون فوران فحلمست آتش»، «چاه شغاد را ماننده»، «با تخلص خونین بامداد»، «نگران، آن دو چشمان است»، «شرقاشرق شادیانه»، «شبانه» و «شببیداران» سرودههای این مجموعه هستند.
مرگ آنگاه پاتابه همی گشود که خروس سحرگهی
بانگی همه از بلور سر میداد ـ
گوش به بانگ خروسان در سپیدهدم
هم از لحظهای ترد میلاد خویش.
مرگ آنگاه پاتابه همی گشود که پوپک زردخال
بیشانهی نقره به صحرا سر مینهاد ـ
به چشم، تاجی به خاک افکنده جستم هم از لحظهای نگران میلاد خویش.
مرگ آنگاه پاتابه همی گشود که کبک خرامان
خندهی غفلت به دامنه سر داد ـ
به در کشیدن جام قهقهه همت نهادم
هم از لحظهای گریان میلاد خویش.
مرگ آنگاه پاتابه همی گشود که درخت بهارپوش
رخت غبارآلوده به قامت میآراست ـ
چشم به راه خزان تلخ نشستم
هم از لحظهای نومید میلاد خویش.
مرگ آنگاه پاتابه همی گشود که هزار سیاهپوش
بر شاخسار خزانی ترانهی بدرود ساز میکرد
با تخلص سرخ بامداد به پایان بردم
لحظه لحظهی تلخِ انتظار خویش
مرگ آنگاه پاتابه همی گشود که هزار سیاهپوش بر شاخسار خزانی ترانهی بدرود ساز میکرد -
با تخلص سرخ بامداد به پایان بردم لحظه لحظهی تلخ انتظار خویش.
***
سراسر روز
پیرزنانی آراسته
آسان گیر و مهربان و خندان
از برابر خوابگاه من گذشتند.
نیم شب پلنگک پرهیاهوی قاشقکی برخاست
از خیال ام گذشت که پیرزنان باید به پایکوبی برخاسته باشند.
سحرگاهان پرستار گفت بیمار اتاق مجاور مرده است.