- موجودی: موجود
- مدل: 194394 - 66/3
- وزن: 0.40kg
جورج اورول یکی از دوستان من بود
نویسنده: آدام جانسون
مترجم: فرناز کامیار
ناشر: کوله پشتی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 272
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1394 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مجموعه شش داستان
جانسون در این اثر که اولین کتابش بعد از رمان «پسر سرپرست یتیم خانه» به حساب می آید، همچنان به شخصیت هایی می پردازد که صدایشان کمتر به گوش دیگران می رسد و چیزی را ارائه می کند که همه ی ما از داستان ها توقع داریم: راهی جدید برای نگاه به دنیایمان. در داستان های جذاب این کتاب، از عشق و فقدان، بلایای طبیعی، تأثیرات تکنولوژی و چگونگی تأثیر سیاست بر زندگی افراد سخن به میان می آید.
در یکی از داستان ها، مردی که سابقا رئیس زندانی در آلمان شرقی بوده، به شدت گذشته اش را انکار می کند حتی اگر قطعاتی از این گذشته، به در خانه اش فرستاده شوند؛ در داستانی دیگر، برنامه نویسی به تصویر کشیده می شود که همسرش، بیماری نادری دارد و فقط به شکلی بسیار عجیب کمی آرام می شود؛ و در داستانی دیگر، مردی جوان در لوییزیانای طوفان زده به دنبال مادر فرزندش می گردد.
می گویم: «آیا کارم اشتباه بود که شما را به این دنیا احضار کردم؟
همسرم میگوید شما مانع به سوگ نشستن مردم می شوید یعنی این حالت شما مانع پذیرش واقعیت می شود؛ واقعیتی که در آن خود واقعیتان مرده است.»
پرزیدنت ته ریشش را با دست میمالد. نگاهش را به پایین میدوزد و میگوید: «کار از کار گذشته.» عجیب است، قبلا در برنامه شصت دقیقه به این جمله اشاره کرده بود؛ همان جایی که بابت قانونی کردن وجود زنبورهای رباتی برای استفاده شهری، ابراز تاسف کرد.
میپرسم: «آیا میدانید من شما را ساخته ام؟» میگوید: «ما همه آزاد به دنیا می آییم و کسی نمی تواند دیگری را معامله کند یا بسازد.» «ولی شما به دنیا نیامده اید؛ من الگوریتمی بر اساس عملکرد هسته لینوکس نوشته ام. شما یک موتور تحقیقی متن باز هستید که با بوت تبادل دوطرفه و مترجم ویدئویی یکی شده اید. این برنامه وب و آرشیو عکس ها و ویدئوها و اطلاعات فردی را زیر و رو می کند؛ یعنی هرچیزی که اکنون م یگویید، قبلا گفت هاید.»
برای نخستین بار پرزیدنت ساکت می شود. می پرسم: «آیا می دانید که زنده نیستید و مرده اید؟» پرزیدنت بی هیچ تردیدی می گوید: «پایان زندگی، نوع دیگری از آزادی است.»
فهرست
نیروانا
طوفانهای ناشناس
حقایق جالب
جورج اورول یکی از دوستان من بود
مرغزار تاریک
لبخندهای تقدیر