- موجودی: موجود
- مدل: 180920 - 99/4
- وزن: 0.70kg
جهان و انسان در فلسفه
نويسنده: شرف الدین خراسانی
ناشر: دانشگاه ملي ايران
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 471
اندازه كتاب: وزیری - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ لبه کتاب رد زردی مختصری دارد
مروری بر کتاب
جلد یکم ؛ جلد بعدی چاپ نشد و در چاپ های بعدی نیز فقط همین بخش تجدید چاپ شده است
از لحظهای که انسانها به مرحلة هستی تاریخی انسانی گام نهادند، یعنی دستها را از زمین آزاد کردند و سپس آنها را برای ساختن افزارهای سنگی به فعالیت گماردند، حواس ایشان نیز دارای ویژگی انسانی شد. از سوی دیگر گفتیم که ویژگی هستی انسانی، از مرحلهای آغاز شد که انسانها توانستند نیازمندیهای طبیعی نخستین خود را خودشان ارضاء کنند، یعنی به یاری افزارهای ساختة خودشان، برای ارضاء نیازمندیهایشان، مواد طبیعی را دگرگون یا دستکم دیگر شکل کنند، و این در لحظهای بود که کار پدید آمد.
اما کار نیز درست در مرحلهای پدید آمد که انسانها دارای هستی ویژة اجتماعی شده بودند، یعنی همکاری میکردند. همکاری، آغاز هستی ویژة انسانی آدمی بود. از سوی دیگر، آغاز هستی انسانی او، همچنین آغاز جدا شدگی او از طبیعت بیواسطة پیرامونش، در عین همبستگی با آن بود. یعنی پیدایش یک گونه داد و ستد، یا یک گونه پیوند ویژه میان آدمی و طبیعت پیرامونی او.
البته شکل طبیعی و غریزی این داد و ستد را در زندگی بهاصطلاح «فیزیولوژیک» جانوران و انسان هر دو مییابیم، که به یاری حواس و اندامهای بیرونی و درونی، میان طبیعت و جانور (و همچنین انسان) روی میدهد. اما گفته شد که انسانها در مرحلهای معین از گسترش تاریخی خود، آغاز بهکار کردند؛ این به آن معناست که کار، شکل ویژة هستی انسانی، یا دقیقتر بگوییم، شکل ویژة فعالیت هستی انسانی به منظور تحقق این مبادلة مواد یا داد و ستد میان او و طبیعت است.
پس کار در این مفهوم تازه، مبادله یا داد و ستد غریزی طبیعی و آغازین انسان و مواد از پیش موجود در طبیعت پیرامونی او نیست. این یک خصلت حیوانی است، که نمیتواند در طبیعت پیرامونی خود هیچگونه دگرگونی پدید آورد، تنها آن را میخورد، مواد آن را در خود میکشد، از آنها میکاهد و هنگامی هم که دیگر چیزی یا موادی برای گرفتن و به درون کشیدن نیافت، ناگزیر میمیرد.
... اساس فلسفه ي ارسطو را قوه و فعل (=ماده و صورت )تشكيل مي دهد. اين دو مفاهيم كليدي فلسفه ي او هستند. ارسطو مي گويد: ذات يا جوهر شيء (=صورت) در حقيقت همان وجود است از آن حيث كه وجود است (=موجود بما هو موجود)؛ و بالاتر از جوهر، اصلي وجود ندارد كه جوهر يا صورت را به آن ارجاع دهيم و اگر ذات يا صورت يا ماهيت مبدأ اول باشد، فعليت خواهد بود و فعليت هم به لحاظ منطقي، هم به جهت زماني و هم به لحاظ ذات و معرفت، بر قوه تقدم دارد، و انتقال از قوه به فعل جز واسطه ي يك موجود بالفعل امكان ندارد.
نسبت فعل به قوه، مانند شخص بيدار نسبت به شخص خفته، يا مانند نسبت نگرنده به كسي است كه چشمانش را فرو بسته است، يا مانند نسبت مجسمه به مفرغ، و خلاصه مانند نسبت شيء تام به شيء ناتمام است ...
شرفالدین خراسانی ملقب به شرف (زادهٔ ۱۲ اسفند ۱۳۰۶ در همدان — درگذشتهٔ ۱۴ آبان ۱۳۸۲ در تهران) پژوهشگر فلسفه و از برجستهترین استادان فلسفهٔ یونانی در ایران بود.وی مدرک دکترای فلسفه خود را در اوایل دهه شصت میلادی از دانشگاه کمبریج انگلستان اخذ کرد و در آنجا به تدریس ادبیات فارسی و فلسفه پرداخت. حوالی سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت و در دانشگاه ملی به تدریس پرداخت. دو سال بعد در ایران، گروه فلسفه دانشگاه ملی را بنیاد نهاد و از سال ۱۳۴۶ تا بهمن ۱۳۵۷ مدیر این گروه بود.
پس از کودتای ۲۸ مرداد زندانی شد. در خلال سه سال زندانی بودنش به روشنفکران زندانی، اساطیر یونان میآموخت. شرف اولین کسی بود که به گونهای تفصیلی و مدون در زبان فارسی به فیلسوفان پیش از سقراط پرداخت. حاصل تلاش او کتابی به نام «نخستین فیلسوفان یونان» نام گرفت که هنوز هم یکی از معتبرترین آثار موجود در این زمینه به زبان فارسی بهشمار میرود.
آثار فلسفی و ترجمههای بزرگی از او به یادگار ماندهاست؛ از جمله ترجمه کتاب متافیزیک ارسطو که آن را مستقیماً از زبان یونانی باستان ترجمه کرد. مهمترین جنبهٔ مطالعات فلسفی او که خود ریشه در باورمندی راسخ او به کارل مارکس دارد، توجه ویژه اش به برآمدن و شکلگیری هر فلسفه، بر بنیادهای اقتصادی-اجتماعی دوران مورد بررسی میباشد و بر این بنیاد است که در پژوهشهای فلسفی او، همواره طرحی از تاریخ دوران مورد مطالعه، بر بررسی فلسفهٔ آن دوران پیشی مییابد. خصلت دیگرِ مطالعات او، بیان مصطلحات اصلی و بنیادین هر فلسفه، در زبان اصلی خودش بود.
او در سالهای بعد از انقلاب فرهنگی، از تدریس در دانشگاه منع شد. البته گویا اولیای امور در سالهای بعد به دلجویی از او پرداخته بودند، ولی شرف در آن سالها بازنشسته شده بود و با عنوان عضو شورای عالی علمی، در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، به کار مشغول شده بود. وی در اثر حمله قلبی در تنهایی از دنیا رفت و جنازهٔ او را دوستان، روز پس از مرگ، در خانهاش پیدا کردند.