- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 162284 - 86/5
- وزن: 0.30kg
جناب فوگت
نویسنده: کارل مارکس
مترجم: زیبا جبلی
ناشر: شفیعی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 448
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1398 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
کتاب جناب فوگت مارکس در تصنیف حاضر خود از لحاظ حقوقی دعاوی فوگت که شناخت بهتری از رشته تخصصی اش _جانورشناسی و گیاه شناسی _ داشت تا جامعه را با طنزی گزنده در هم می کوبد و در عین حال ماهیت نظرات قلابی سیاسی او و روشنفکران نیم بندی که دون کیشوت وار به جنگ آسیاب های بادی می روند و آنا که به خاطر فقدان شعور اجتماعی، تنگ نظری و جاه طلبی شغلی حتی تن به آدم فروشی می دهند را آشکار می سازد.
کارل فوگت یکی از دموکرات های کوته بین آلمانی می باشد. در این کتاب نویسنده به حکایات دور و دراز فوگت درباره او و رفقای حزبی اش، با جزئیات بیشتری می پردازد. تجزیه و تحلیل جعلیات فوگت فرصتی را برای نویسنده فراهم آورده تا فردی که گرایش و جریان کاملی را نمایندگی می کند مورد بررسی قرار دهد و از سال های مهاجرت، تطبیقی از تاریخچه حکومت ها و جامعه بورژوایی، تقریبا از سال 1849 تا 1859، همراه با تاریخچه همزمان برون کوچی که می تواند توجیه درخشانی باشد سخن می گوید و از حق خود دفاع می کند. این کتاب به سبکی کوبنده و طنزی گزنده بوده که از جمله بهترین آثار مارکس به شمار می آید و...
نظریات انتقادی مارکس دربارهٔ جامعه، اقتصاد و سیاست ؛ که مجموع آنها را مارکسیسم خطاب میکنند ، بر این پایه استوار است که جوامع انسانی از طریق مبارزههای طبقاتی پیش میروند. در سرمایهداری، این موضوع خود را به شکل مبارزه میان طبقات حاکمه (معروف به بورژوازی) که ابزارهای تولید را در اختیار دارند و طبقات کارگر (معروف به پرولتاریا) که با عرضه نیروی کارشان در ازای پرداخت حقوق ابزارهای تولید را به کار میاندازند، نشان میدهد. مارکس در رویکردی انتقادی معروف به مادهباوری تاریخی، پیشبینی کرد سرمایهداری، مثل نظامهای اقتصادی - اجتماعی گذشته، تنشهای درونی ایجاد کردهاست که منجر به نابودی آن و جایگزینیاش با نظامی جدیدی، معروف به مناسبات تولید سوسیالیستی، میشود.
در نظر مارکس، دشمنی میان طبقات در سرمایهداری که بخشی از آن از ناپایداری و ذات مستعد بحران سرمایهداری سرچشمه میگیرد، در آخر به این منجر میشود که طبقه کارگر به آگاهی طبقاتی برسد که نتیجه آن در اختیار گرفتن قدرت توسط آنان و برپایی جامعهای کمونیستیِ فاقد طبقه اجتماعی و دولت است. مارکس بهجد در پیِ عمل به این نظریه بود و استدلال میکرد که طبقه کارگر باید انقلابی سازماندهیشده جهت براندازی سرمایهداری و برپایی آزادی اجتماعی-سیاسی به سرانجام برساند.
مارکس از تاثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ محسوب میشود و آثار او مورد ستایش و نقد قرار گرفتهاست. آثار او راجع به اقتصاد پایهگذار بخش بزرگی از ادراک کنونی از نیروی کار و رابطه آن با سرمایه و تفکرات اقتصادی بود. بسیاری از روشنفکران، اتحادیههای کارگری و احزاب سیاسی در سراسر جهان تحت تأثیر آثار مارکس بودهاند و بسیاری از ایدههای او اقتباس کردند یا در آنها تغییراتی اعمال نمودهاند. مارکس را از معماران اصلی علوم اجتماعی نوین میدانند.
در نیمههای قرن نوزدهم میلادی كه نظام اقتصادی بازار آزاد - به پشتوانۀ نظریه «دست نامرئی» آدام اسمیت - در سراسر جهان به دنبال سود بیشتر بود، موجب تحول در آرامانها و اهداف رقیب خود یعنی سوسیالیسم شد؛ زیرا نتوانسته بود به برنامههای اجتماعی اقتصادی كه در انقلاب فرانسه وعده داده بود، جامۀ عمل بپوشاند. به همین دلیل به گفته انگلس، ماركس در سال ۱۸۴۷ اصطلاح «كمونیست» را با ترجیح نسبت به اصطلاح «سوسیالیست» برگزید؛ زیرا در آن زمان، سوسیالسیم رایحۀ مقبولیت بورژوازی به خود گرفته بود.
ماركس با تخیلی و آرمانی خواندن سوسیالسیم سن سیمون، فوریه، اُوون و غیره، «سوسیالسیم علمی» یا همان بیانیۀ كمونیست خود را ارائه نمود. او اقتصاد را زیر بنای جامعه در نظر گرفت و همه امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی را رو بنای اقتصاد خواند. ماركس با تكیه بر نظریه ماتریالسیم دیالكتیك خود، اقتصاد را پایه و اساس حوادث تاریخ خواند. او تحت تأثیر ایده آلسیم دیالكتیك هگل و نظریههای اقتصادی ریكاردو، نظریه خود را بر تضاد طبقاتی استوار ساخت و دولت را وسیلۀ مبارزۀ طبقاتی دانسته و معتقد به زوال كاپیتالسیم شد.
اصولاً ماركسیسم مبتنی بر نظریات فلسفی، اجتماعی، اقتصادی ماركس و همكار او - انگلس- است. به عبارتی، ماركسیسم آمیزهای از نظریههای فلسفی، اقتصادی، جامعه شناختی و سیاسی بود كه با الهام از اندیشۀ آزاد سازی بشر از قید سركوب صدها ساله به كمك شیوههای انقلابی، در میانۀ دهۀ ۱۸۴۰ پا به عرصۀ وجود گذاشت.