- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 180087 - 51/1
- وزن: 0.20kg
جزیره خارک
نويسنده: احمد فرامرزی
ناشر: ابن سینا
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 92
اندازه كتاب: وزیری - سال انتشار: 1344 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
مصور
دریانوردان خلیج فارس از دیرباز شرایط جغرافیایی و اقلیمی جزیره خارک را می شناختند و از چندین هزار سال پیش کشتی های آنان در کنار این جزیرۀ صخره ای پهلو میگرفت. یک معبد یونانی، یک آتشکده، صومعه و کلیسایی نسطوری و مسجدی قدیمی، بقایای اماکن مقدس مردم قدیم خارک میباشد. طی سده ها و هزاره ها پیروان چهارتا از بزرگترین مذاهبی که انسان بر روی این کرهی خاکی به وجود آورده از این جزیره گذشته یا یکی پس از دیگری در آن به سر برده است.
از تنوع و تعدد معابد میتوان حدس زد که در ایام گذشته ملل و اقوام گوناگونی بر این تکه خاک ایران میزیسته اند. حتی پیش از میلاد مسیح در اینجا ایرانیها، یونانیها، پالمیریها، عربها، و احتمالا ً هندیها به هم برمیخوردند. میتوان گفت همانند وضعی که اکنون در جزیره حکمفرما است. سرنوشت جزیره خارک به نحوی درخشان نقشی را که عامل جغرافیایی در فعالیت انسان بازی میکند، نمودار میسازد. این عامل که گاه با اعمال آدمی همگامی میکند و گاه سد راه آن است.کشف راه مستقیم از اروپا به هند از طریق دماغهامیدنیک درسال ۱۴۹۸ میلادی به وسیله واسکودوگاما خلیج فارس را از صورت گذرگاه آبی بزرگ میان دو قاره خارج ساخت و از لحاظ اهمیت تجارتی آن را به راهی درجه دوم تنزل داد.
در سال ۱۳۳۹ خورشیدی، هنگامی که جزیره خارک برای احداث بندر صدور نفت در نظر گرفته شد، یک هیئت باستان شناسی به ریاست پروفسور رومن گیرشمن، باستان شناس شهیر فرانسوی دعوت شد تا در آن جزیره به مطالعات باستان شناسی بپردازد. حاصل آن پژوهش، بعدها در کتابی با نام «جزیره خارک» توسط وی منتشر گردید.مرور یافته های باستان شناسی در جزیره خارک علاوه بر آنکه می تواند جالب و جذاب باشد، یادی نیز از زحمات پژوهشگر و ایران شناس بزرگ، پرفسور رومن گیرشمن خواهد بود.
پیدایش جزیره
خارک که تقریبا ً ده کیلومتر درازا و چهار تا پنج کیلومتر پهنا دارد جزیره ایست مرجانی، به نظر زمینشناسان یک میلیون سال از عمر آن می گذرد اما بیش از چهارده هزار سال نیست که بر سطح دریا نمودار شده است. قشر سنگی به کلفتی دو تا هفت متر روی مرجان و سطح و همین پشته خود موجب اهمیت جزیره است زیرا شدت جریان باد را که از شمال غربی به جنوب شرقی می وزد و بندرگاهی شرقی خارک را در پناه می گیرد.
جزیره عملا ً زمین باروری ندارد و می توان حدس زد که مردم هوشمند آن جا با ساختن آببندهایی که هنگام بارندگی پر میشد با دقت بسیار کشتزارهای کوچکی درست میکردند. در زمان های دور بیش از دویست چاه کنده بودند که هنوز بیست تایی از آن ها آبی بس خوشگوار دارد. ایران، خود کشوری است که قنات یا کاریز را اختراع کرده است و قنات، نقبی است که آب را از چندین ده کیلومتر بر سطح خاک می آورد. وجود این نقب های طویل مانع تبخیر آب است. ساکنان خارک نیز در دل خاک و صخره قنات حفر کرده اند تا آب را از پای پشته به خلیج ها که چون پلاژهایی در کنار دریا افتاده اند برسانند. هنوز هم میتوان بازمانده باغستان هایی را که زمانی از برکت این آب سرسبز بوده اند به چشم دید.
منابع تاریخی:
منابع تاریخی که از خارک نام می برد قدیم تر از قرن اول پیش از میلاد نیست. ولی بدین دلیل نمیتوان گفت که در اعصار پیشین از وجود آن بیخبر بوده اند. محتملا ً از دیرباز دریانوردان آن را در کار خود گرفته بودند. جزیره می بایست از سه هزار سال پیش از میلاد مسیح جزو قلمرو کشور عیلام بوده باشد زیرا با کشتی بادی فقط سه یا چهار ساعت با بوشهر، بندر مهمی که در کرانه ایران است فاصله دارد و قلمرو عیلام که شوش پایتخت آن بود تا به این قسمت خلیج فارس می رسید زیرا نیم قرن پیش هیئت باستان شناسان فرانسوی در بوشهر خشتهایی یافتند که بر آن ها نوشته هایی درباره پادشاهی عیلام منقوش میباشد.
داریوش کبیر پس از فتح سند در حدود ۵۱۴ پیش از میلاد به دریادار خود سیلاکس کاریاندی که از یونانیان آسیای صغیر بود فرمان داد تا بحریه ای بر روی رود سند تشکیل دهد و راه بین هندوستان و مصر را کشف کند. به نظر می رسد که در این زمان دیگر خلیج فارس . جزیره خارک گذرگاه و جای ناشناخته ای نبوده است. نارک دریادار اسکندر کبیر نیز با بحریه اش از دهانه رود سند حرکت کرد تا به فرات برسد. او از بنادر و نزدیکی کرانه حرکت می کرد تا رابطه خود را با دسته ای از سپاهیان اسکندر که در طول ساحل دریا از هند باز می گشتند از دست ندهد. به هر حال او به جزیرهخارک برنخورد اما به محض رسیدن به مقصد یکی از همراهانش به نام آندرستن را موظف کرد تا کشف خلیج فارس را به پایان رساند. سترابون جغرافی دان و نویسنده قرن اول پیش از میلاد می گوید که آندرستن انتهای خلیج فارس را دور زد و همچنان که پیش میراند و خشکی در جانب راست وی بود تا به جزیره ای به نام ایکار رسید. او در آن جزیره معبد آپولو و یکی از هاتفان آرتمیس توروپل را یافت.
می توان پنداشت که جزیره ای که آندرستن دور زده بود همان خارک (ایکاریوس) میباشد که نام آن در نوشته سترابون مبدل شده است. کناره شرقی خلیج فارس از جزیره، که برای دریانوردان لنگرگاهی ارزشمند میباشد کاملا پیدا است.میتوان مانند شارل پیکار چنین اندیشید که همراهان آندرستن که برای نیایش آرتمیس توروپول – الهه محبوب اسکندر- مدت نسبتا ً درازی در جزیره ماندند نخستین کلنی یونانی در خارک بودند. در جزیرهی همنام ایکاریوس در مجمعالجزایر اژه نیز توروپول را نیایش میکردند.
پلین نویسنده رومی قرن اول میلاد نیز جزیره را به نام آراکیا نامیده است که میتوان در آن به سهولت ریشه نام امروزی را یافت. به عقیده این نویسنده قدیمی «جزیره با کوهی بس بلند وقف نپتون بود» و این توضیح به شناخت آن کمک می کند. برای دریانوردانی که از خلیج فارس میگذشتند کاملا طبیعی بود که معبدی برای خدای اقیانوس برافرازند تا لطف و حمایت وی را به دست آورند.
کلودپتولمه جغرافی دان قرن دوم میلادی به همین نام آراکیا از جزیره یاد کرده و آن را «جزیرهی اسکندریه» دانسته است. این قسمت از نوشته گنگ است. آیا این نام سبب کشف جزیره به وسیله دریانوردان بحریه اسکندر بوده است؟ یا سبب آن است که جزیره می بایست چون پایگاهی برای اکتشاف دریایی تازه ای که اسکندر اندکی پیش از مرگ میخواست آغاز کند به کار گرفته میشد. بنا به فرض دیگری جزیره پایگاه دریایی شهر اسکندریه در سوزیان بوده است و این شهر را اسکندر کبیر که به اهمیت ارتباط سیاسی و تجارتی با هند آگاه بود، در ملتفای دجله و اولائوس (کرخهی امروز) بنا کرده بود.
باید یادآور شد که امروز کرخه به علت تغییر مسیر در مرداب های هویزه ناپدید می شود. محل این اسکندریه که اندکی بعد دو بار زیر آب رفت و ویران شد هنوز شناخته نشده است. شهر می بایست در شمال خرمشهر بوده باشد. نمایندگی های تجارتی اسکندریه سوزیان که در کار تجارت با هند اهمیت داشتند باید در جزیره خارک منزلگاهی میداشتند تا از دریانوردی طولانی در کنار ساحل برهنه و از لنگرگاه مستقیم به سوی دهانه خلیج فارس برانند.
آگاهی های ما از روابط تجارتی بین ایران و مغرب زمین در دوران های پیش از میلاد ناچیز است. ولی میتوان گمان داشت که یکی از اشتغالات جانشینان اسکندر رونق بخشیدن به همین روابط بوده است. جز این چگونه میتوان توضیح داد که چطور آنتیوخوس سوم در بازگشت از لشگرکشی خود که تا هند رفته بود در سال ۲۰۴ قبل از میلاد قسمت شمالی خلیج فارس را به دقت مشاهده کرد. در میان پادشاهان سلوکی تنها آنتیوخوس سوم نبود که دست بدین کار زد. آنتیوخوس چهارم نیز اندکی پیش از مرگ به سال ۱۶۴ پیش از میلاد در شمال خلیج فارس بود و چون اسکندریه ویران شده بود امر به تجدید بنای آن کرد و نام آن را آنتیوک گذاشت و او نیز از مغرب این شهر به «اکتشاف» خلیج فارس پرداخت.
منابع کهن و مکتوب درباره خلیج فارس و نقشی که جزیره خارک به عهده داشت نشان می دهند که این قسمت از جهان پیش از دوره امپراطوری رم چه سهمی در مبادلات ایران و مغرب زمین با هندوستان داشته است. دریانوردانی که از خلیج فارس و خارک میگذشتند به هندوستان کشوری دارای ثروتی افسانهوار تولیدکننده ادویه و بر سر راه کالاهای چین راه مییافتند. تحقیقات باستانشناسی در جزیره خارک مؤید همین منابع مکتوب است.
در نوشته های مورخین و جغرافیون قرون وسطی اطلاعات کمی راجع به خارک می توان یافت. مؤلف ناشناس ِ«حدودالعالم» که در ۳۱۶ هجری نوشته شده، از شهر بزرگ و آبادی در خارک سخن میگوید و تأکید میکند مرواریدی که در اطراف جزیره صید میکردند به علت گرانبهایی شهره بود. «یاقوت حموی» جغرافی دان دو قرت بعد جزیره را چون کوه بلندی میداند که از دریا سربرکشیده است و مشخص میکند که از آبادان تا خارک چه مدت راه است و تأکید میکند که مردی خوشدید میتواند از آنجا جنابا (گناوه فعلی) را ببیند.
از زمان «یاقوت» تا آغاز عصر جدید از خارک چیزی نمیدانیم. در قرن شانزدهم پرتغالی ها جزیره را که منزلگاه ماهیگیران و پناهگاه دزدان دریایی بود گشودند و یک نمایندگی تجارتی شعبه هرمز را در آن ایجاد کردند. بعدا ً دزدان دریایی عرب آنان را از آنجا راندند. در ۱۶۶۵ تونو تنها مسافر فرانسوی است که از خارک دیدن میکند. آن چنان که میگوید این جزیره بخشی کوهستان و بخشی هامون است. در آن زمان گندم، جو، خرما و انگور بسیار خوب در آن به حاصل می آمد. چندین چاه با آبی خوشگوار سکنه را سیراب میکرد. صد و پنجاه خانه به هیئتی بسیار بد وجود داشت که بیشتر به کومه های محقر میمانست ولی با این همه هریک دارای چاهی بود.
نزدیک جزیره مروارید صید میکردند و در فصل صید که از اوائل اردیبهشت تا اواخر مرداد به طول می انجامید حدود ۱۰۰ قایق در اطراف جزیره دیده می شد. پادشاه ایران صاحب جزیره بود و حاکمی سوای حاکم بندر ریگ داشت. تمامی سکنه از ماهیگیرانی بودند که با ماهی نمکسود و خرما به سر میبردند. کشتی هایی که به بصره میرفتند به قصد یافتن راهنما در آن جا پهلو میگرفتند.
در ۱۷۵۲ میلادی کمپانی هلندی که مردی پرکار به نام بارون وان نیف اوسن در رأس آن بود به مناسبت اشکالاتی که در روابطش با مقامات حکومتی ترک پیش آمد، بصره را ترک کرد و در خارک مستقر شد. دوران کوتاه فرمانروایی هلندی ها بر این جزیره که جمعیتش به ۱۲۰۰۰ نفر میرسید دوره آبادانی و رونق بود. دزدان دریایی عرب، هلندی ها را نیز به نوبه خود راندند. در ۱۷۶۹ کریمخان زند پادشاه ایران که پایتختش در شیراز بود قراردادی با یک نفر فرانسوی به نام پیرو نماینده کمپانی هند منعقد کرد که به موجب آن فرانسه یک نمایندگی تجارتی در خارک تأسیس کند.
ولی پس از شکست قطعی کمپانی، نمایندگی نیز برچیده شد. در ۱۸۰۸ به دنبال روابط تازه سیاسی میان ناپلئون اول و فتحعلیشاه جزیره بار دیگر از جانب شاه ایران به فرانسه واگذار شد. ولی در ۱۸۰۹ بر اثر اقدامات مشترک انگلیس و روس سفارت فرانسه در تهران بسته شد و قرارداد از میان رفت. انگلستان در ۱۸۳۸ جزیره را اشغال و در ۱۸۴۲ آن را تخلیه کرد و در جنگ انگلیس و ایران در ۱۸۵۶ آن را مجددا ً اشغال کرد. بالاخره بنا به عهدنامهی پاریس ۱۸۵۷ جزیره قطعا ً به ایران واگذار شد.