- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 183439 - 111/2
- وزن: 1.00kg
جدال نور و ظلمت ؛ مبانی فرهنگ ملی
نویسنده: علی اصغر خبره زاده
ناشر: آبان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 400
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1356 -دوره چاپ : 2
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو ؛ با گالینگور صحافی شده
مروری بر کتاب
جلد اول : مبانی فرهنگ ملی
مجموعه مقالاتی پیرامون تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران
دریاگرفتگی حالتی است که بر اثر ماندن در کشتی ناآرام عارض میگردد، همهی وجود دستخوش آشوب است، سرگیجه، سردرد، دلبههمخوردگی، دشواری تنفس و اینها سبب آن است که بدن آدمی با محیط خود بیگانه شده است، به زندگی بر زمین سخت عادت داشته و اکنون زیر پایش محکم نیست. زندگی بر زمین سخت از نیازهای اولیهی موجود خاکی است، اگر انسان چند دقیقه بر زمینلرزه زندگی کند ولو جسمش هم آسیب نبیند، دیوانه خواهد شد. همین اصل در رابطهی میان روان و فرهنگ جاری است.
فرهنگ بهمنزلهی زمینِ روح است و اگر متزلزل بود، کموبیش (منتها کندتر) همان آثار را ایجاد خواهد کرد که زمین متزلزل زیر پای، تعادل از دست میرود و به دنبال آن غثیان روحی میآید و گسیختگی با محیط، احساس غربت و ریشهکنشدگی. فرهنگ در تعریف سادهاش عبارتست از رشتههایی که انسان را با محیط خود و دنیای خارج پیوند میدهد، وزنهی تعادلبخش وجود است و مانع میشود که شخص مانند کدوی پوکی در دست باد، به این سو و آن سو افکنده شود. همیشه چنین بوده و بعد از این نیز چنین خواهد بود. غارنشینها هم از طریق مذهب و هنر این نیاز را برآورده میکردند که فرهنگ آنان بود و تجلیاش در نقش بر دیوار، رقص، سرود، نیایش و غیره نموده میشد. همین امروز هم از سادهترین افراد (که فرض کنیم تابوپرستهای پولینزی polynesie باشند) تا کسانی که خود را پیشرفتهترین انسانها میدانند، همگی بر تکیهگاه فرهنگی، گذران عمر میکنند.
سوءتفاهم پیش نیاید، وقتی مثلاً برای ایران میگوییم فرهنگ، منظور این نیست که مردم با آثارالباقیهی بیرونی و تاریخ بیهقی و مثنویهای عطار و دستگاههای موسیقی آشنایی پیدا کنند -اینها را بگذاریم برای عده معینی-، آنچه نمیتوان از سرش گذشت، مقداری دانش و اعتقاد است که انسان را با خود و با محیط گرد خود، در حال حداقل توافق و آشتی نگاه میدارد و حسن رابطهی اجتماعی و پیوند با گذشته و آینده ایجاد میکند.
خب، اگر این فرهنگ در مسیری بود که هرچه بیشتر از خرافات و اوهام دور شود و به روشننگری نزدیک، چه بهتر، اگر جز این بود دستخوش رکود است، باید جنبشی بکند و بسبزد، درهرصورت، باید دست زیر بازویش گرفت و هوایش را داشت. در دورهای که ما هستیم راه انتقال فرهنگ از کهنه به نو، راه لغزندهای است، تا حدی مانند پل صراط، از مو باریکتر، از تیغ برندهتر ... پس بیم آن است که عزیمت بکند؛ اما به مقصد نرسد. این را هم نباید فراموش کرد که در اینجا نو بر دوش کهنه سوار میشود، اگر زیر پایش خالی شد، با مغز بر زمین میافتد.
ما در یک ارزیابی ساده از وضع کنونی فرهنگ در کشور خود حق داریم که نگران بشویم. صرفنظر از اختلافنظرهایی که ممکن است از لحاظ تفکر سیاسی، اعتقاد دینی و بهطورکلی نگرش جهانی، با هم داشته باشم (کسانی که این مقاله را میخوانند) گمان میکنم بر سر این نکته اختلاف نباشد که جامعهی ایرانی نمیتواند از داشتن یک فرهنگ بینیاز بماند. حالا این فرهنگ از چه قماشی باشد، کهنه یا نو، مخلوط یا خالص، بحثش بگذاریم به بعد...
فهرست
اسلامی ندوشن
ناصر نیرمحمدی
حمید عنایت
جمشید بهنام
داریوش آشوری
نادرپو
زرین کوب
اخوان ثالث
و...