- موجودی: موجود
- مدل: 204503 - 110/6
- وزن: 0.50kg
جدال زندگی
نویسنده: فریدون پیشواپور
ناشر: شیرازه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 384
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1376 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
از سازمان نظامی حزب توده تا بازداشت گاه های سیبری
در پی تحوّلات ناشی از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که به سرکوب طیف وسیعی از نیروهای سیاسی مخالف منجر شد، سروان فریدون پیشواپور نیز مانند بسیاری از دیگر رفقای خود از شبکة نظامی حزب توده جز پناهندگی به اتحاد جماهیر شوروی راهی در پیش ندید. رویایی با واقعیت هولناک زندگی روزمره در شوروی باعث آن شد که سروان فریدون پیشواپور پس از دورهای کوتاه از بهت و ناباوری در جستجوی راه باز گشت برآید. جدال زندگی توصیف ساده و در عین حال تکان دهندهای است از مراحل و حوادث مختلفی که این راه پرمخاطره به دنبال آورد.
پس از انقلاب اكتبر روسيه و استقرار حكومت بلشويكي در اين كشور، كساني كه در جريانات چپ و ماركسيستي در ايران شركت داشتند و شكست ميخوردند براي فرار از مجازات راه شوروي را در پيش ميگرفتند. اصطلاحاً اين گروه را «مهاجرين سياسي» مينامند.«مهاجرين سياسي» مقيم شوروي و ديگر كشورهاي بلوك شرق در مراحل زير به كشورهاي فوق پناهنده شدند:
1ـ اولين گروه پناهندگان سياسي پس از شكست قيام ابوالقاسم لاهوتي در تبريز و شكست نهضت جنگل در گيلان به شوروي پناهنده شدند (لاهوتي در تاجيكستان مقيم شد و مدتي وزير فرهنگ تاجيكستان بود). اين عده كه در ميانشان نخستين نسل ماركسيستهاي ايران و رهبران حزب كمونيست ايران، مانند ذره، كريم نيكبين، سلطانزاده (از رهبران حزب كمونيست ايران و نماينده آن در كمينترن) بودند، اكثراً در زمان استالين يا كشته شدند و يا به سيبري تبعيد شده و در آنجا مردند و از آنان كسي زنده نيست. آخرين آنها سيروس بهرام (آخوندزاده)، پيرمرد صدسالهاي از اهالي آستارا بود كه از شركتكنندگان جنبش جنگل (گيلان) بود و در شهر دوشنبه (تاجيكستان) سكونت داشت.
2ـ گروه دوم پناهندگان سياسي ايراني، كه عدة زيادي را تشكيل ميدهند، كساني هستند كه در سال 1324 در «غائله آذربايجان» شركت كرده و پس از شكست آن در 21 آذر 1325 به شوروي گريختند. اين گروه هم سران و افسران و كارمندان عاليرتبة فرقه دمكرات را در بر ميگرفت (كه قبل از همه به شوروي گريختند) و هم عدهاي مردم عادي را كه از ترس انتقامجويي به شوروي گريختند.بخشي از اين پناهندگان را دهقانان و كارگراني، كه به «فدائيها» (نيروهاي نظامي فرقه) پيوسته بودند، تشكيل ميدادند، در بعضي مناطق، مانند آستارا، فرقه بخشي از مردم شهر را به زور اسلحه و تهديد با خود به شوروي برد.
بخشي از پناهندگان را سربازاني تشكيل ميدادند كه فرماندهانشان فرقوي بودند و به دستور فرمانده به اجبار مهاجرت كردند. مثلاً فرمانده نيروهاي ارتش در اردبيل ـ سروان پزشكيان ـ بايك عدة 200 نفري از گردان زير فرماندهي خود به شوروي پناهنده شد، كه بعداً سلاحهاي آنها را به ايران تحويل دادند ولي همه سربازان را ـ با وجودي كه به هيچوجه قصد ماندن نداشتند ـ به زور نگه داشتند. پناهندگان ايراني در كازاخستان را همين سربازان ـ كه اكثراً از محلات و دهات اردبيل هستند ـ تشكيل ميدهند، كه بسياري از آنها در كالخوزها و ساوخوزهاي آنجا كار ميكنند و نسبت به بقيه پناهندگان از سطح زندگي پائينتري برخوردارند.
بايد توجه داشت كه اكثر ـ تقريباً همه ـ سران فرقه دمكرات آذربايجان، از پناهندگان قديمي مقيم شوروي بودند، مانند سيدجعفر پيشهوري و غلاميحيي دانشيان، كه در سالهاي 1310 به ايران بازگردانيده شده ولي خانوادههايشان در شوروي مانده بودند. آنها بلافاصله پس از فرار به سر خانه و زندگي حاضر و آمادة خود رفتند و سرگرداني و دربدري براي مردم عادي ماند.بعد از وقايع 21 آذر 1325 عدهاي از افراد حزب توده، به طور متفرقه، بدون اجازه حزب، از سرحد خراسان عبور كرده و به شوروي پناهنده شدند. آنها را پس از مدتي زندان در تاجيكستان سكني دادند. در تاجيكستان اين افراد باضافه «مهاجرين اقتصادي» ايراني جمعيتي حدود 200 نفر را تشكيل ميدهد.
3ـ گروه سوم پناهندگان ايراني را مسئولين و كادرهاي حزب توده و اعضا سازمان نظامي اين حزب، تشكيل ميدهند، كه عمدتاً بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 به شوروي و اروپاي شرقي گريختند. اين افراد، غير از رهبران حزب، حدود 100ـ 150 نفر بودند كه، بعداً توسط رهبري حزب در خارج (در شوروي و ديگر كشورهاي اروپاي شرقي) مستقر گرديدند. خانواده تعدادي از افسران تودهاي اعدام شده (مبشري، مدني و ...) نيز از اين جمله بودند.علاوه بر اينها، بايد از سران حزب توده را نام برد، كه به مناسبتها و در زمانهاي مختلف به شوروي فرار كردند و در رأس پناهندگان قرار گرفتند و تشكيلات خود را تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي بر اين اساس بنا كردند.
تعداد پناهندگان ايراني مقيم شوروي با خانوادههايشان قريب به 20 هزار تن تخمين زده ميشود، كه از اين تعداد بخش قابلتوجهي تبعه شوروي محسوب ميگردند. اينان عمدتاً فراريان غائله فرقه دمكرات هستند كه در شهرهاي آذربايجان شوروي مستقر ميباشند. تعدادي نيز در تاجيكستان (حدود 200 نفر)، كازاخستان (حدود 150ـ 200 نفر) و ديگر جمهوريهاي شوروي سكونت دارند. به علاوه، هماكنون تعداد انگشتشماري پناهنده سياسي در كشورهاي مختلف اروپاي شرقي سكونت دارند، كه عمدتاً از كادرهاي سابق حزب توده ميباشند. بخش عمدة اينان جذب كشور مربوطه شده و شاغل و يا بازنشسته هستند و تعداد ناچيزي فعاليت حزبي دارند. يك خانواده نيز در چين كمونيست مقيم ميباشد....