دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

جاودانه سید اشرف الدین حسینی گیلانی ؛ متن کامل نسیم شمال

جاودانه سید اشرف الدین حسینی گیلانی ؛ متن کامل نسیم شمال
جاودانه سید اشرف الدین حسینی گیلانی ؛ متن کامل نسیم شمال
درحال حاضر موجود نمی باشد
جاودانه سید اشرف الدین حسینی گیلانی ؛ متن کامل نسیم شمال
جاودانه سید اشرف الدین حسینی گیلانی ؛ متن کامل نسیم شمال
جاودانه سید اشرف الدین حسینی گیلانی ؛ متن کامل نسیم شمال
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 150693 - 78/3
  • وزن: 1.20kg
0 ریال

جاودانه سید اشرف الدین حسینی گیلانی

نویسنده: اشرف الدین حسینی نسیم شمال
به کوشش : حسین نمینی

ناشر : فرزان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 900
اندازه کتاب: وزیری گالینگور  - سال انتشار: 1363 - دوره چاپ : 1

کمیاب - کیفیت : نو ؛ لبه جلد کتاب سائیدگی مختصری دارد

 

مروری بر کتاب

متن کامل نسیم شمال

سیداشرف الدین قزوینی، معروف به گیلانی، فرزند سید احمد حسینی قزوینی، به سال ۱۲۸۷ هجری قمری در قزوین به دنیا آمده و شش ماه بوده که یتیم مانده و در یتیمی ملک و مال و خانه اش را غصب کرده اند و او دچار فقر و تنگدستی شده است. در جوانی به عتبات رفته و چندی در کربلا و نجف زیسته و بعد سور میهن پرستی او را به ایران کشیده است. سید به قزوین آمده و از آنجا در بیست و دو سالگی به تبریز رفته و با پیری روشن ضمیر آشنا شده است. دوره تحصیلات مقدماتی را در تبریز گذرانده و هیئت و جغرافیا و صرف و نحو و منطق و هندسه و علوم متداول دیگر را آموخته و چندی بعد به گیلان آمده و در رشت اقامت گزیده و از رشتیان نوازش ها و مهربانی ها دیه و نخستین شعرهای خود را همانجا سروده است.

سید اشرف در سال ۱۳۲۵ هجری قمری روزنامه ادبی و فکاهی کوچکی به نام «نسیم شمال» در رشت منتشر کرد که تا انحلال مشروطه دایر بود. در سال ۱۳۲۶ که مجلس بمباران و روزنامه ها و انجمن ها برچیده شده، نسیم شمال نیز متوقف گشت و در سال ۱۳۲۷ پس از فتح تهران دوباره انتشار یافت. سید اشرف الدین در سال ۱۳۳۳ به تهران آمد و روزنامه نسیم شمال را در تهران دایر کرد.

سیداشرف محبوبترین و معروفترین شاعر ملی عهد انقلاب مشروطه است. وی اشعار فکاهی و انتقادی خود را هر هفته در روزنامه اش چاپ میکرد و به دست مردم می داد. هنگامی که روزنامه فروشان دوره گرد فریاد را سر می دادند و روزنامه را اعلان می کردند، مردم از زن و مرد و پیر جوان و باسواد و بی سواد هجوم می آوردند و روزنامه را دست به دست میگرداندند. در قهوه خانه ها، در سرگذرها و در جاهایی که مردم گرد می آمدند، باسوادها برای بی سوادها می خواندند و مردم حلقه می زدند و روی خاک می نشستند و گوش میداند. نام این روزنامه به اندازه ای بر سرزبان ها بود که همه جا سیداشرف الدین را آقای «نسیم شمال» صدا میزدند.

می شود دنیا بکام اهل ایران ای نسیم
می نماید شادمانی هرمسلمان ای نیسم 

آفتاب معرفت گردد درخشان ای نسیم 
آفتاب معرفت گردد درخشان ای نسیم ...

گرانی قند:
یا شیخ چرا قامت تریاک کمان است چون قند گران است
وافور چرا دور ز ما در‌بدران است چون قند گران است
وافورکشان شیره بقال چو دیدند فی‌الفور خریدند
گویی به مثل روغن زرد همدان است چون قند گران است . . .

ما ملت ایران:
ما ملت ایران همه باهوش و زرنگیم افسوس که چون بوقلمون رنگ‌به‌رنگیم
ما باک نداریم ز دشنام و ملامت ما میل نداریم به آثار سلامت
گر باده نباشد سر وافور سلامت از نام گذشتیم همه مایل ننگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ‌به‌رنگیم
گاه از غم مشروطه به صد رنج و ملالیم لاغر ز فراق وُکلا همچو هلالیم
یک‌روز همه قنبر و یک‌روز بلالیم شب فکر شرابیم سحر ما لب بنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ‌به‌رنگیم
اسباب ترّقی همه گردید مهیا پرواز نمودند جوانان به ثریا
گردید روان کشتی علم از تک دریا ما غرق به دریای جهالت چو نهنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ‌به‌رنگیم
یارب ز چه گردید چنین حال مسلمان بهر چه گذشتند ز اسلام و ز قرآن
خوبان همه تصدیق نمودند به قرآن ما بوالهوسان تابع قانون فرنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ‌به‌رنگیم
از زهد و تقدس زده صد طعنه به سلمان داریم جمیعاً هوس حوری و غلمان
نه گبر و نه ترسا نه یهود و نه مسلمان نه رومی رومیم و نه هم زنگی زنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ‌به‌رنگیم

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات