- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 58147 - 114/6
- وزن: 0.30kg
- UPC: 55
جان جهان
نویسنده: علی اکبر بن علی فراهانی
باهتمام: محمدعلی بن محمدحسن تهرانی
ناشر: چاپخانه میرزاعلی اصغر بن حبیب الله باسمه چی تهرانی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 190
اندازه کتاب: رقعی جلد سخت - سال انتشار: 1291 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : عالی ~ درحد نو
مروری بر کتاب
چاپ سنگی - دفتر شعری است بر وزن گلستان
قائم مقام از خاندان سادات هزاوه ی فراهان بوده که پیش از او و بعد از او هم افرادی از این خانواده در شعر زبان فارسی صاحب عنوان و اثر بوده اند . میرزا محمد حسین وفا، نیایش ، میرزا معصوم محیط، برادرش ، میرزا علی اکبر جان ، صاحب جان جهان ، نبیره اش و مرحوم ادیب الممالک امیری که مشهورترین نویسنده و شاعر آغاز مشروطیت ایران بوده ، هر یک به جای خود در شعر و ادب فارسی مقامی داشته اند .
قرینه می نماید که پنج نسل پیش از میرزا بزرگ هم در این سلسله نسبت ، به کارهای نویسندگی دیوانی در دولت صفویه و افشاریه و زندیه مشغول بوده اند و بعید نیست افراد دیگری پیش از وفا هم از فضیلت شاعری برخوردار بوده اند و بعدها آثاری در این زمینه از آنان به دست آید .
نویسندگان معروف دیوانی عصر زندیه و قاجاریه غالباً از شعر و شاعری نصیبی برده و در روزگار قائم مقام چند تن از این طبقه، جمع میان شعر و نثر کرده بودند و آثاری از آنان به یادگار مانده است . میرزا رضی بنده ، میرزا عبدالوهاب نشاط ، میرزا تقی ملول یا صاحب علی آبادی ، عبدالرزاق مفتون دنبلی از مشاهیر این طبقه مسحوب می گردند . قائم مقام در این میانه گویا از ابتدا چندان توجهی به استفاده از این موهبت طبیعی نداشته و در صورتی که دارای آثاری از سخن منظوم به روزگار ، توقف طهران و همکاری با میزرا شفیع صدر بوده ، به ضبط و حفظ آن ها نمی پرداخته است ، زیرا جزء اعظم شعری که از امروز در دست ماست مربوط به بعد از دوران تعهد مقام مقامی بوده است و آن چه از شعر عربی و فارسی او مربوط به پیش از این زان باشد از حیث شیوایی و دلچسبی به پایه ی نثر او نمی رسد . شاید این تفاوت وضع و مقامی که در شعر و شاعری او دیده می شود از این جنبه ی روحی و خصیصه ی فکری او ناشی شده باشد که هر وقت او به هر کاری می پرداخت همه استعداد وجودی خود را به حسن انجام آن اختصاص می داد .
تا با سر زلفین تو داریم سر و کار
ما را چه سر و کار به کار دو جهان است
از صوفی و قشری چه نشان است و چه نام است
بی پا و سری را که نه نام و نه نشان است
با کشمکش کافر و مؤمن چه رجوع است
بی دین و دلی را که نه این است و نه آن است