- موجودی: موجود
- مدل: 198085 - 53/2
- وزن: 0.35kg
جامعه ،جوانان ،دانشگاه
نویسنده: احسان نراقی
ناشر: شرکت سهامی کتابهای جیبی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 346
اندازه کتاب: پالتویی - سال انتشار: 1354 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ لبه حدود یازده صفحه کتاب رد زردی مختصری دارد
مروری بر کتاب
دیروز امروز فردا
نویسنده مسئلهی جوانان را در دنیای امروز از زوایای مختلف مورد بررسی قرار میدهد بهخصوص در باب اعتراض و طغیان جوانان در اروپا و آمریکا با استفاده از آرا و اقوال صاحبنظران، نظریات تازهای را مطرح میکند.
موضوع این گفتار در زمینهی مسائل جوانان است و من هم خود را به ارائهی نظریاتی دربارهی وضع فعلی جوانان بهخصوص در مغربزمین که گاه آن را آشفتگی یا شورش جوانان مینامند مصروف خواهم داشت. بدین منظور به جنبهای از این بحران که به نظرم اهمیت بیشتری دارد تکیه میکنم و آن نوعی از مخالفتجویی در کشورهای صنعتی است که شالودهی تمدن غربی را مورد شک و تردید قرار داده و حتی به طرد ارزشهای مستقر در آن جوامع پرداخته است. اعتراض جوانان در کشورهای غیرصنعتی خود تلاشی در تعمیم دموکراسی و دستیافتن به حقوق انتخاباتی است. آنان همچنین خواهان زندگی بهتر و آزادیهای شخصی بیشتری هستند و تمایل به گسترش عدالت اجتماعی و مشارکت بیشتر در امور دارند.
امروزه ما شاهد تضاد نسلها چون شیوههای مرسوم نیستیم. در حال حاضر «پسر جویای جانشینی پدر نیست» و کاوشهای اخیر محققان اجتماعی مؤید این مطلب است؛ همچون ژرار مندل، روانپزشک و جامعهشناس فرانسوی که در کتاب «بحران نسلها» این امر را بس ژرف مورد مطالعه قرار داده است. به نظر او در گذشته، پدیدهی گذشتن از عقدهی ادیپ با همانند شدن4 پسر به پدر ممکن بوده؛ زیرا سلسلهای از ارزشها در پدر (پدر اجتماعی) مجد بوده است؛ اما امروزه این پدر در پیچوخم دستگاه غولپیکر جامعه چنان مستهلک شده که بازشناختن امکانناپذیر است و ازاینروست که در این عصر پدران نمیتوانند نمونهای برای فرزندان باشند.
در گذشته کودک پس از سلسلهای از تجارب، خود را از دنیای مادری به دنیای پدری میرساند؛ اما اینک وابستگی به مادر و رسیدن به دوران بلوغ و همانندی با پدر مشکل شده و بدین جهت است که کودک بدون داشتن «نمونه»، خود در صدد پدر شدن است یا به جای پذیرش ارزشهای متجددشده، خود ارزشساز گشته و بدین منظور در جستوجوی راههای نوینی همچون وابستگی به گروههای همسن و همسنخ خود گردیده و بدین سبب است که گروههای جوانان مفهوم و واقعیت نوی یافته است.
هم او میگوید: مقام «پدر اجتماعی» در حالت بیاعتباری است و نظام اجتماعی مبتنی بر اصل سلطهی پدری با نظام کهنه و غیرقابل انطباقش دیگر قادر نیست کودک را به آگاهی و رشد برساند و به فرض محال چنانچه شخصیت پدری بخواهد مظهر قدرت اجتماعی گردد، سازمانها و نهادهای اجتماعی قهراً حالت مستبدانه و ارتجاعی به خود میگیرند، پس آنچه از لحاظ آموزش و پرورش در کتاب مندل حائز اهمیت است، این است که دیگر نمیتوان مشی مبتنی بر تقلید گذشته را به کار بست؛ زیرا کودک و نوجوان تمایل به نمونهی برتر ندارد و فقط از طریق شرکت دادن وی در امر آموزش و پرورش است که رشد سالم وی تحقق مییابد و تجربهی خلاق جانشین حافظهی صرف میگردد. بدیهی است قلمرو آموزش و پرورش صرفاً در اختیار کودک نیست؛ زیرا او به تنهایی از عهدهی آن برنمیآید و اشاره نمودیم که آموزش و پرورش مبتنی بر سلطه هم به نتیجه نخواهد رسید. ازاینروست که تشریکمساعی معلم و شاگرد تنها راه ممکن برای رشد فکری و تکامل شخصیت کودک است.