- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 183259 - 82/2
- وزن: 0.50kg
جاسوسان شمس آباد بالا
نویسنده: پریناز علیش
ناشر: تاریخ ایران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 386
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1398 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
رمان براساس وقایع تاریخی و غیر تاریخی
جاسوسان شمسآباد بالا رمانی طنز آمیز است که در جای جای آن میتوان مقابله و مبارزه تجددخواهی و سنتگرایی را دید. داستانی که طنزش ما را به ماجرای سیزدهم مرداد ساعت سه ربع کم ایرج پزشکزاد میبرد و در بخشهایی هم تاریخ ایران را مرور میکند. او البته درباره تاثیرپذیری اثرش از کتاب دایی جان ناپلئون پزشکزاد اینطور گفته است: «اگر شباهتی میان این رمان با «دایی جان ناپلئون» میبینید به دلیل آن است که آن اثر هم حاصل زندگی ایرج پزشکزاد است که به صورت قصه درآمد.
روزی با یک نقاش معروف صحبت میکردم. او گفت که در زمانی که مشغول خلق یک تابلوست به هیچ اثر هنری دیگری و حتی کتابهای تواریخ هنر نگاه نکرده و به موزهها نیز نمیرود. من هم تلاش کردم در زمان نوشتن رمان «جاسوسان شمس آباد بالا» هیچ رمانی را نخوانم. شاید یک دلیل این شباهت در جنس شوخیها باشد. من نیز در این رمان سعی کردم تا شوخی از جنس امور ساده و روزمره باشد.»
نویسنده در این کتاب تلاش کرده تا هم جنبه قصهگویی و هم جنبه تاریخنگاری را نشان دهد و برای اینکار در ابتدای رمانش نوشته است که «این اثر هم بر اساس وقایع تاریخی و هم بر اساس وقایع غیر تاریخی نوشته شده و این غیر تاریخی آن بسیار مهم است چراکه جنبه تخیل و بازسازی را میرساند. داستان بر بستر یک حادثه تاریخی شکل گرفته است اما طبیعتاً اشخاص آن واقعی نیستند، اما با توجه به این نکته که هیچ اثری در خلا خلق نمیشود و تخیل نویسنده وابسته به جایی است، در این داستان نیز بسیاری از خرده روایتها پیشتر در دوران کودکیام رخ داده بودند و در ذهن من در قالب داستان پرورده شدند. بنابراین شخصیتها و خانوادهای که در داستان مطرح میشوند، غیرواقعی هستند اما بستر ادبی و بسیاری رخدادها واقعی است.»
در این کتاب با یکی از خانوادههای مشهور ایرانی آشنا میشویم که اتفاقات و ماجراهایی را که در شهریور سال هزار و سیصد و بیست برایشان رخ میدهد، بازگو میکنند. این داستان را به نوعی میتوان بازسازی زندگی و تجربه زیسته خود نویسنده دانست و روایتی که از یکی از مهمترین وقایع تاریخی ایران معاصر را رقم زده است: هجوم متفقین به ایران و اشغال کشور در شهریور ۱۳۲۰. در آن دوران اروپا درگیر جنگ شده و ایران را نیز دچار آن کرده بود....
«آقایی که شما باشید، باقر داماد دوم خانواده که همه او را بُوریس (و اغلب اوقات به غلط بووریس) صدا میزنند، در یک غروب بهاری سال ۱۳۰۴ وقتی که حیاط سفارت ایران در بلژیک غرق نور آخر روز بود و همه مست بوی گل و هوای گرم تابستان بودند، با ملوک اعظم آشنا شد.
- مثل اینکه حوصله شما هم سر رفته. صحبت فقط درباره سیاست و احتمال شروع جنگه.
ملوک اعظم که عادت به گفتوگو با مرد ایرانی غریبه و جوان را دارد، دست پاچه میشود. خیره به جوان، جواب نمیدهد. اطرافش را نگاهی میاندازد و دوباره به بیرون پنجره زل میزند.
- شما در بروکسل محصلید؟
- نخیر.
- محصل نیستید. پس توریست هستید؟ بروکسل شهر خیلی قشنگ و تاریخیه.
ملوک اعظم از سوال بی مقدمه این ناشناس جا میخورد و خجالت میکشد. به دور و اطراف نگاهی میکند، انگار در پی راه فراریست، میگوید: نه در پاریس.
- پاریس خوبه؟ بله بله پاریس برای دیدن عالیه. من تازگی اونجا بودم، البته نه برای درس، من در برلن تحصیل کردم.
- نه نه…»