- موجودی: موجود
- مدل: 200253 - 12/2
- وزن: 0.30kg
تهرانجلس
نویسنده: سید ابراهیم نبوی
ناشر: روزنه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 124
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1378 - دوره چاپ: 2
کیفیت : صفحات نو ؛ جلد کتاب ساییدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
...خدا لعنتت کنه با این فامیلات! این گرهگورىهاى داهاتى دیگه کى بودن واسه من فرستادى لوسآنجلس؟! گور مرگشون آبروى منو پیش درو همسادههاى اینجا بردن. چار روز خدا کنگر خوردن و لنگر انداختن، شب آخر هم همهشون هوم سیک شدن و گریه زارى راه انداختن و گفتن که هیچجا مملکتِ خود آدم نمىشه، چه صفایى داشت ایرون و این حرفها. شام غریبونى بود که بیا و ببین!
صُب که پا شدم از خواب و بیرون اومدم همساده روبهرویى یه خنده نیشدارى به من کرد و گفت: آر یو اسپانیش؟ منم از زورم بش گفتم: اسپانیش جد و آبادته. به فارسى گفتم. آخه تو که خبر ندارى اینجا هر کس خیلى داهاتى بازى در بیاره مىگن اسپانیشه. توى این چارسال که همساده این یاروئه هستیم همیشه به من مىگفت: «هلو دارلینگ.» حالا مرتیکه بوفالوى لندهور به من مىگه اسپانیش!...
دستش را داخل جیبش برد. انگشتها که به بسته کذایی رسید دوباره بوی عطر در بینیاش پیچید و انگار در خیابان پیچید. خیابان را با سرعت زیر چرخها گذراند. همان تابلوها، همان ساختمانهای بلند، همان ماشینها و همان شهر گرم و دم کرده. مهری دیروز گفته بود، یا پریروز بود، یادش نمیآمد، گفته بود امسال هم یادت میره. و او در تقویمش، در دفتر یادداشت روزانهاش، لای کتابی که میخواند، در تقویم رو میزی و هر جا که میشد یادداشت گذاشته بود که یادش نرود و یادش نرفته بود. و تازه بستهبندی را که از فروشنده قد بلند بوشهری گرفت و موقع سوار شدن مچ دستش را که بو کرد و جعبه را که در جیبش گذاشت تازه خیالش راحت شد.
هر دو سال اول سالگرد ازدواجشان را فراموش نکرده بود. هر دو سال کتاب خریده بود. کتاب چهار جلدی قطور و دیوان حافظ که دو سال بود در ردیف دوم کتابخانه چوبی گذاشته بودند. و پارسال را یادش رفته بود و مهری خانم گفته بود که دیدی گفتم فراموش میکنی. و چند روزی که گذشته بود کتاب خریده بود و مهری خانم یک هفته بعد کتاب را خوانده بود و احساس بدی داشت، چرا یادش میرفت؟ برایش مهم نبود؟! چرا؟ مهری خانم میگفت چرا برایت مهم نیست؟
میگفت: چه فرقی میکند کی ازدواج کرده باشیم؟ اگر همیشه تو را در ذهن داشته باشم مهم است، مگر نه؟ و مهری خانم با تمام چشم نگاهش میکرد و میگفت: نه. و چند روز پیش بود که مهری خانم گفته بود یادت میرود، شرط میبندم و شرط بسته بودند و یادش نرفته بود. راستی، چرا عطر خریده بود؟ راستی، چرا عطر خریدم؟ میخواست فقط برای او باشد، خیلی خصوصی میخواست باشد.»
تهرانجلس نام غیر رسمی یکی از محلههای بزرگ ایرانی نشین کلان شهر لسآنجلس است. این محله را «ایران کوچک» نیز میخوانند.نام رسمی این ناحیه وست وود (Westwood) میباشد. ناحیه مشهور بورلی هیلز (Beverly Hills) نیز غالباً جزء تهرانجلس محسوب میشود.طبق گزارشها رادیو ملی آمریکا (NPR)، تا ۲۰ درصد جمعیت کل بورلی هیلز را مقیمان ایرانی تشکیل میدهند.
فهرست
تب عشق
لیلی و مجنون
هدیه
خل
آقای شایسته
مردی برای فروش
تهرانجلس
و...