دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

تنگسیر + سنگ صبور ؛ دو کتاب در یک مجلد

تنگسیر + سنگ صبور
درحال حاضر موجود نمی باشد

تنگسیر + سنگ صبور 

نویسنده: صادق چوبک
ناشر: جاویدان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 355 + 400
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1353 _ 1346 - دوره چاپ: 5 _ 1

کمیاب - کیفیت : نو ؛ با گالینگور صحافی شده

 

مروری بر کتاب

تنگسیر نخستین رمان صادق چوبک است. ماجرای رمان در تنگسیر، دواس و بوشهر می‌گذرد.داستان تنگسیر، قصه‌ای گرم و دلنشین از دل جنوب ایران است. از شروع کتاب به بوشهر سفر می‌کنید. گرمای نخل‌ها، لباس‌ها، گویش‌ها، هوای آفتابی، لنج‌ها، و هر خط و کلام با مهارتی نوشته شده که شما را درگیر خط‌های داستان می‌کند. توصیفات دقیق و قوی و گاها بریده بریده از محله‌های بوشهر، فضاها، گویش زیبای جنوبی و گفت‌وگوهای تاثیرگذار داستان از نکات برجسته و منحصر به فرد آن محسوب می‌شود. به طوری که حس می‌کنید یک نفر قصه قهرمانی جنوبی را برایتان تعریف می‌کند که البته شیوه داستان‌گویی آن به هیچ وجه به قول کتاب‌خوان‌ها آبگوشتی و هندی نیست!

قهرمان داستان زایر محمد دلاور و جوانمرد تنگسیری است. او مردی است ساده و پاک و خانواده دوست، ولی برخی از شهرنشینان بندری سرمایه و دارایی وی را به امانت گرفته و خرج کرده‌اند. زایر محمد بر آن می‌شود تا از آنان انتقام سختی بگیرد. پس با زن و دو فرزندش وداع می گوید تا برای نگاهبانی از درستکاری و آبرو و مردانگی خود آخرین راه چاره را در پیش گیرد.زایر محمد بر خلاف کاراکترهای دیگر چوبک نمایانگر بهترین و درخشانترین ویژگی‌های سلحشوری و جوانمردی است و از نادر آدمهای نوشته‌های چوبک است که آگاهانه و به رغم ایمان دینی استوار خود برای انتقام آماده می‌شود.

هوایِ آبکیِ بندر همچون اسفنج آبستنی هُرْمِ نمناک گرما را چِکه چِکه از تو هوای سوزان ورمی‌چید و دوزخ شعله‌ور خورشید تو آسمان غرب یله شده بود و گردی از نم بر چهره داشت. جاده «سنگی»، کشیده و آفتاب تو مغز سرخورده و سفید و مارپیچ از «بوشهر» به «بهمنی» دراز رو زمین خوابیده بود. جاده خالی بود. سبک بود. داغ و خاموش بود. سفیدی آفتاب بیابان با سایه یک پرنده سیاه نمی‌شد.

«کنار مهنّا» گرد گرفته و سوخته و خاموش با برگ‌های ریز و تیغ‌های خنجری‌اش، برزخ و خشمگین کنار جاده نشسته بود. همه می‌دانستند که این درخت نظر کرده است و هرکس از پهلوی آن می‌گذشت، چه روز و چه شب، بسم‌اللهی زیرلب می‌گفت و آهسته رد می‌شد. این «کنار» خانه اجنه و پریان بود و خیلی از مردم بوشهر قسم می‌خوردند که عروسی و عزای پریان را در میان شاخه‌های آن به چشم دیده‌اند.

سایه پهن تبدار «کنار» محمد را به سوی خود کشید و نیزه‌های سوزنده خورشید را از فرق سر او دور کرد. پیراهنش به تنش چسبیده بود و از زیر ململ نازکی که به تن داشت، موهای زبر پرپشت سیاهش تو عرقِ تنش شناور بود. تو سایه «کنار» که رسید ایستاد و به نیزه‌های مویین خورشید که از خلال شاخ و برگ‌ها تو چشمش فرومی‌رفت نگاهی کرد و بعد کنده کلفت پرگره آن را ورانداز کرد و گرفت نشست بیخ کنده‌اش و به آن تکیه زد. یک برگ تکان نمی‌خورد. سایه خفه سنگین «کنار» رو دلش فشار می‌آورد....

چقده آدم زیر این خاکا خوابیده؟ بُوایِ بوای بوام و ننیه ننیه ننیه ننم همشون زیر این خاکند. یه زندگی این جوری، چرا باید مثل گرگ و کفتار به جون هم بیفتیم؟ چرا آخه اینا بایس پولای من را بخورن؟ مگه خیال می‌کُنن که جای دیگه هم غیر از اینجا هس که بخوابن؟

سگ لق‌لق می‌زد و خودش را دنبال محمد می‌کشاند. لاغر و مردنی و بی‌رمق گر گرفته بود و له‌له می‌زد.
«دلم خیلی از این مردم گرفته. باور می‌کنی دلم می‌خواس جای تو باشم و با شماها زندگی می‌کردم؟ آخه شماها که به همدیگه نارو نمی‌زنین. شما که دروغ و دغل تو کارتون نیس. اگه بدونی این کریم حاج حمزه چه آدم بی‌رحمیه. هرچی پول داشتم بالا کشیده. پولی که بیس سال جون کندم و یه پول یه پول جمعش کردم، همش تو سوارخ بافور کرده. بیا زبون بسه خیلی له‌له می‌زنی. بریم خونیه ما یه خرده نون و آب بخور حالت جا بیاد. اصلا بیا دم کپر ما بمون. هرچی داریم با هم می‌خوریم.»

دلش می‌خواست بچه‌هاش پهلوش بودند و آنها را می‌گرفت تو بغلش و ماچ و نازشان می‌کرد. او پول را بعد از شوهرش برای چه می‌خواست؟ یک چنان شوهر و یک مرد خوبی چون محمد که بُتِ دهکده بود و از زن و مرد همه او را ستایش می‌کردند را از دست بدهد و عوضش به یک کیسه پول چرکین دلش را خوش کند؟ تمام دنیا فدای یک تار موی محمد. سکسکه و اشکش تنش را به لرز درآورد. تو نافش پیچ افتاده بود. بلند گریه می‌کرد.


سنگ صبور

صادق چوبک زاده (تیر ۱۲۹۵ بوشهر تیر ۱۳۷۷برکلی) نویسنده ایرانی که به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی می‌توان از مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود و رمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد.اکثر داستان‌های وی حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه و نادانی و پایبند به مذهب خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری ای که در طبقات فرودست دیده می‌شد سراغ شخصیت‌ها و ماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب می‌دادند و به شدت ره به تاریکی می‌بردند.

او یک رئالیست تمام عیار بود که با منعکس کردن چرک‌ها و زخم‌های طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت. به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، گرسنه و فاقد رویا ارائه می‌دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه‌های مختلف خشونت. او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمی‌دهد.از این منظر طبقه فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می‌شود که هرچه بیشتر در گل و لای فرو می‌رود.

در سنگ صبور قصه را از زبان شخصیت‌های مختلف می‌خوانیم، نحوه بیانی که در قصه نویسی نوپای ایران کاملاً تازگی داشت. وی برای بیان افکار ذهنی هر یک از شخصیت‌ها ناگزیر بود به زبان هر یک از آنها بنویسد و این خود به تغییر نثر در طول داستان منتهی شد که باز نسبت به دیگران پیشرفتی جدی محسوب می‌شد. در آثار چوبک هر شخصیت داستان به زبان خودش، زبان متناسب با فرهنگ و خانواده و سن و سالش سخن می‌گوید؛ کودک، کودکانه می‌اندیشد و کودکانه هم حرف می‌زند، زن زنانه فکر می‌کند و زنانه هم حرف می‌زند و بدین ترتیب هر یک از شخصیت‌ها به بهترین وجه شکل می‌گیرند و شخصیت پردازی موفقی ایجاد می‌شود که در بستر حوادث داستان، زیبایی و عمق خوشایندی به داستان می‌دهد.

وی در توصیف واقعیت‌های زندگی نیز وسواس زیادی داشت و این نیز از ویژگی‌های آثار وی است. چوبک را به سبب همین دقت نظر در جزئی نگری‌ها و درون بینی‌ها، رئالیست افراطی وگاهی حتی ناتورالیست خوانده‌اند

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات