- موجودی: موجود
- مدل: 194594 - 63/6
- وزن: 0.30kg
تنفس در هوای تازه
نویسنده: جورج اورول
مترجم: زهره روشنفکر
ناشر: مجید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 296
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
جرج اورول این رمان را در سال ۱۹۳۹، اندکی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، با نام «Coming Up for Air» منتشر کرده است. او در این اثر حال و هوای مایوس کننده انگلستان پیش از آغاز جنگ را دستمایه خلق رمان قرار داده است. داستان در مورد جورج بولینگ بازاریاب 45 ساله است که زندگی متوسطی دارد . مردی است چاق که احساس میکند خیلی زشت است و به نوعی خود درگیری دارد …. همسری که علاقه چندانی به او ندارد ، فرزندانی که زیاد درگیرشان نیست و در کل یک زندگی متوسط . داستان در زمان جنگ با آلمان ها اتفاق می افتد و بولینگ به یاد جنگ قبلی افتاده و تصمیم می گیرد با پس انداز پنهان خود یک هفته مرخصی گرفته و بدون اطلاع همسرش به شهر زادگاهش برود ...
...وقتی زنی کشته می شود ، شوهر مظنون اول است . این نشان می دهد که دیگران چه قضاوتی درباره ازدواج دارند... آن فکر زمانی به سرم افتاد که دندان مصنوعی جدید را گرفتم . حدود ساعت یک ربع به هشت از رختخواب بیرون پریدم و سر موقع خود را به حمام رساندم و در را به روی بچه ها قفل کردم . صبح یک روز ژانویه بود و آسمان غبارآلود و زرد متمایل به خاکستری به نظر می رسید . از پشت پنجره چهارگوش حمام ، پائین را دید زدم . محوطه پنجاه یاردی چمن و تکه زمین لخت وسط آن دیده می شد . ما ، اینجا را “پشت باغ ” می نامیم ……
آرامش! صلح! مهربانی! عواطف! احساسات! زندگی بیدغدغه و بهدور از روزمرّهگی! در دنیای مدرنی که ماشین و تکنولوژی بر سر تمامی سنتها و ارزشهای والای انسانی سایه افکنده و آنها را در خود محو و نابود کرده است، آیا جایی برای چنین واژگانی وجود دارد؟
همه ما در لحظات تنهایی و خلوت خود دوست داریم هوایی را تنفس کنیم که از آلودگیهای دغدغه و دودهای دنیای مدرن و ماشینزدگی پاک باشد؛ اما در هر گوشهای، زیر هر سقفی و در هر خلوتی، بار زندگی مدرن بر دوشمان چنان سنگینی میکند که احساس خفقان میکنیم و یک آن هم نمیتوانیم خودمان را از روزمرّهگی وارهانیم.
احساسات، عواطف، دوستی، جوانمردی، رأفت و هر صفت والای انسانیای که در وجود آدمی نهادینه بود، با ظهور تجدد و فرهنگ مصرفی ازبین رفته و دیگر نشانی در ذات آدمیان از این ویژگیها یافت نمیشود.
در این رمان، جورج اورول بیانیهای علیه جنگ که آن را درنتیجه زندگی پیشرفته و مدرن این روزگار میداند، صادر میکند و انسان وازده امروزی را دعوت به بازگشت به همان آرامش نوستالوژیکی میکند که پیش از پیشرفت دنیا و زندگی مدرنیته وجود داشته و انسانی را که توانسته تمامی احساسات و ارزشهای انسانیاش را حفظ کند، میستاید.