- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 156133 - 108/2
- وزن: 0.40kg
تقدیر شوم
نویسنده: مریم جعفری
ناشر: چکاوک
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 264
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1379 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
پروانه بدن خسته خود را روی مبل انداخت و سرش را به عقب تکیه داد و به صفحه تلویزیون چشم دوخت،در حالی که حواسش جای دیگری بود و توجهی به محتوای برنامه نداشت.
_یا اون تلویزیون لعنتی رو خاموش کن یا بزنش کانال دیگه.
با صدای فریاد گونه رامین از جا پید و برای یافتن کنترل به اطراف نگریست و تازه فهمید او از چه چیز عصبانی و گله ماند است.تلوزیون یکی از فیلمهای او را نمایش میداد.
_لعنتی گفتم اون تلویزیون رو خاموش کن.
پروانه کلافه اما محکم گفت:
_مگه نمیبینی دارم دنبال کنترلش میگردم؟
... رامین تمام شب را در حالی که زیر سرم بسر میبرد در بیمارستان گذراند و صبح زود بنا به اصرار خودش با حالی نزار و ناباور از بیمارستان خارج شد و آرزو کرد هر آنچه دیده و شنیده کابوسی بیش نباشد. او با حالی دگرگون و بیمار به منزل پدر پروانه رفت و زنگ آنجا را فشرد، بارها و بارها.
آنقدر طول نکشید که شاهین جلوی در آمد در حالی که سراپا سیاه پوشیده بود و در نگاهش خشم شعله میزد. رامین بیآنکه چیزی بگوید به صورتش خیره شد، برای شاهین همان کافی بود که مقصودش را بفمد. با لحنی که نفرت از آن میبارید گفت: دیگه اون زنده نیست که پیشش اعتراف کنی چه جواهری بود. میتونی بری به گورستان و ازش طلب بخشش کنی.