- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 163323 - 73/4
- وزن: 0.30kg
تفسیر حجم سبز سهراب سپهری
نویسنده: عظیم محمودزاده
ناشر: ندای فرهنگ
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 120
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
در اثر حاضر نویسنده، شعرهای مجموعه حجم سبز هفتمین دفتر شعر سهراب سپهری را تفسیر و تشریح نموده است .وی برآن است مقصود شاعر را از مضامین نمادین یا واقعی اشعار توضیح دهد . سهراب که می گوید «از سبز به سبز» می داند که خواننده اش خواهد پرسید «از کدام سبز به کدام سبز؟» به همین دلیل، سعی می کند خیلی شاعرانه پاسخ این پرسش را با شعرش فراهم کند.
نخستین چیز سبزی که سهراب از آن می گوید آن علفی است که در بند نخست آورده است:
من در این تاریکی
فکر یک بره ی روشن هستم
که بیاید علف خستگی ام را بچرد.
«تاریکی» نشان می دهد که سهراب دارد احساس خود را در انتهای روزی که به علّتی منجر به خستگی اش شده است بیان می کند. این تاریکی تصویر و وضعیت غالب پیش روی اوست. عبارتِ «من در این تاریکی» در ابتدای هر چهار بند شعر آمده است. ادامه ی هر بند، راه رهایی از این تاریکی و یا دست کم تحمل آن است. سهراب در بند نخست می خواهد که به چیزخوبی فکر کند تا با آن خستگی اش را فراموش کند.
«بره ی روشن» معرف این فکر خوب است. آدم ممکن است در هنگام خستگی به چیزهایی بیندیشد که از او گرگ می سازد، ولی خوب است که با افکار خوب، معصومانه از پس خستگی اش برآید. بره ای که آرام آرام خستگی اش را بچرد و ببرد او را آرام می کند.
«علف خستگی» در واقع «زمان خستگی»اش را نشان می دهد. خستگی احساسی طبیعی در زندگی عادی انسان است. چیز بدی هم نیست به همین خاطر مانند علف سبز است. به اندازه باشد خوب است. نباید از اندازه ی طبیعی و قابل تحمل بگذرد. خستگی آدم باید به طور طبیعی برطرف شود. این کار به عهده ی «بره ی روشن» است. این بره علف را می چرد و نمی گذارد بیش تر رشد کند و آدم خسته را خسته تر کند.
فکر خوبی که در هنگام خستگی باعث شود آدم این لحظات سبز زندگی را سپری کند تاریکی را برایش روشن می کند. سهراب، انگار، هنگام نوشتن این خطوط حرفی را مد نظر داشت که اغلب به کسانی گفته می شود که به دلیلی، مانند خستگی، دچار بی خوابی و بد خوابی می شوند. به آنها توصیه می شود احساس کنند که دارند گوسفندهای گله ای را یکی یکی می شمارند تا در هنگام شمارش یکباره خواب شان ببرد.
فرصت ما زیر ابرهای مناسب
مثل تن گیج یک کبوتر ناگاه
حجم خوشی داشت
نصفه شب بود، از تلاطم میوه
طرح درختان عجیب شد.
رشته ی مرطوب خواب ما به هدر رفت.
بعد
دست در آغاز جسم آب تنی کرد.
بعد، در احشای خیس نارون باغ
صبح شد.
فهرست
ساده رنگ
روشنی
من
گل آب
آب
در گلستانه
به باغ همسفران
غربت
جنبش واژه زیست
ندای آغاز و پیامی در راه
واحهای در لحظه
پشت دریاها
پرهای زمزمه
پیغام ماهیها
نشانی
دوست