دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

تعلیق ؛ متن کامل

تعلیق

نویسنده: ژان پل سارتر
مترجم : محمود بهفروزی
ناشر: جامی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 528
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1393 _ 1391 - دوره چاپ: 2 _ 1

 

مروری بر کتاب 

راه های آزادی

ساعت شانزده و سی دقیقه. همه به آسمان نگاه می‌کنند، من هم به آسمان نگاه می‌کنم. دومور می‌گوید: «هواپیما تأخیر ندارد» پیشاپیش، دوربین عکاسی‌اش را آماده کرده و چشم به آسمان دوخته است. به خاطر نور شدید خورشید اخم کرده. هواپیما سیاه است و گاه برق می‌زند؛ به تدریج بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود، ولی صدایش تغییر نمی‌کند، یک صدای خوب و پر و پیمان که شنیدنش لذت دارد.

من می‌گویم: «فشار ندهید.» همه حضور دارند و از پشت به من فشار می‌آورند. رویم را بر می‌گردانم، همه سرهاشان را به عقب انداخته و گویی شکلک در آورده‌اند. زیر آفتاب سبز رنگ به نظر می‌آیند و بدنشان حرکات بی‌مفهومی دارد، درست مانند مرغ سر بریده، ورجه، ورجه می‌کنند.
دومور می‌گوید: «روزی می‌رسد که همین طوری دماغ به هوا در میدان جنگ می‌ایستیم؛ فقط فرقش این است که آن روز، لباس کماندویی پوشیده‌ایم و هواپیما هم یک مسراشمیت است....

گرمایی سوزان و خفه‌کننده‌ بر اروپا سنگینی می‌کرد. مردم این گرما را روی دست‌ها، عمق چشم‌ها و درون شُش‌ها‌ی خود حس می‌کردند. همه، دلزده از گرما و غبار و اضطراب، انتظار می‌کشیدند. خبرنگارها در سرسرای هتل انتظار می‌کشیدند. توی حیاط، سه راننده پشت فرمان اتومبیل‌شان بی‌حرکت نشسته بودند و انتظار می‌کشیدند.

آن‌سوی رود راین، پروسی‌های سیاه‌پوشِ بی‌شماری بی‌حرکت در سرسرای هتل دریسن انتظار می‌کشیدند. میلان هلینکا دیگر انتظار نمی‌کشید. از پریشب به این طرف دیگر انتظار نمی‌کشید. آن روزِ سنگینِ سیاه با این یقین هولناک سپری شده بود. «آن‌ها رها‌ی‌مان کرده‌اند!» و بعد چرخ روزگار چرخش بی‌هدفش را از سر گرفته بود؛ روزها دیگر برای خودشان سپری نمی‌شدند، بلکه به فرداها وابسته بودند؛ حالا دیگر فقط فرداها بودند و بس.

ساعت پانزده و سی دقیقه، ماتیو هنوز در لبه‌ی آینده‌ای وحشتناک انتظار می‌کشید. همان لحظه، در ساعت شانزده و سی دقیقه، میلان دیگر آینده‌ای نداشت. پیرمرد روی زانوهای خشکش بلند شد و با گام‌هایی موقر و چالاک به آن طرفِ اتاق رفت و گفت «آقایان!» و لبخند گیرایی زد؛ روزنامه را گذاشت روی میز و برگه‌ها را با مشتِ بسته‌اش صاف کرد....

داستان این رمان در سپتامبر سال 1938 اتفاق می افتد؛ زمانی پرتلاطم که در طول آن، تمام اروپا منتظر نتیجه ی کنفرانسی در مونیخ است که مشخص خواهد کرد آیا جنگی در کار خواهد بود یا خیر. در پاریس هم مردم به انتظار نشسته اند و در میان آن ها، متیو، ژاک و فیلیپ به چشم می خورند که هر کدام در حال دست و پنجه نرم کردن با روابط عشقی، تردیدها و خشم های مختص به خود هستند و هیچ کدامشان، آمادگی رفتن به جبهه های جنگ را ندارند.

کتاب تعلیق با پرداختن به مکان ها و شخصیت هایی مختلف تلاش می کند تا کُلاژی هنرمندانه از امیدها، ترس ها و خودفریبی های مردمان یک قاره خلق کند؛ مردمی که خطر وقوع جنگی خانمان سوز را از هرچیزی به خود نزدیکتر می بینند.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات