ترمه

ترمه

نویسنده: لادن نابغ بختیاری
ناشر: نخستین
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 412
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1387 - دوره چاپ: 1

مروری بر کتاب

داور با پرخاش نامحسوس، اما لحن شیرین به مادرش که در صندلی کنار دست او نشسته بود، گفت: فردوس خانم گفته باشم!
این آخرین موردی است که آنرا نشانتان می دهم.
اگر این یکی هم مقبول طبع شما نباشد باید فکر دیگری بفرمایید.
مادرش لبخندی زد و گفت: بسیار خوب!
از بچه گی عادت پسرش بود که وقتی می خواست با تهدید صحبت کند، اسم کوچک او یا پدرش را با پسوند آقا و یا خانم بکار می برد و انرا از پدر آموخته بود، چون او هم وقتی معترض بود، همسرش را فردوس خانم می نامید، ولی زمان آن مکالمات، دقایقی بیش نبود....

...دخترک مثل صدفِ مروارید می‌درخشید، چشم‌هایی عجیب زیبا و بی‌نظیر، موهای انبوه و سرکش او که به‌زور زیر یک روسری کوچک مهار شده بود و از همه مهم‌تر رنگ بشره‌ی چهره او هوش‌ربا بود. خانم شریف گفت، دختر خانم ما نباید اسم فرشته‌ی نیکوکاری که با یک کاسه آش خوش‌رنگ و بو، مثل الهه رحمت از در وارد شده بدانیم؟

دخترک گفت ای‌داد و بی‌داد راست می‌گویید من مقصرم باید هم سلام می‌گفتم و هم خودم را معرفی می‌کردم، من هیچ‌یک از آن دو کار را نکردم، ولی حالا انجام می‌دهم، اول سلام، و بعد ترمه هستم، ترمه فاخر! و فردوس گفت: شکی در گرانبها و فاخر بودن ترمه‌ی وجودت نیست، اما آیا آن دو کلمه بهم چسبیده و پشت سر هم هستند؟