- موجودی: موجود
- مدل: 178542 - 4/2
- وزن: 0.30kg
ترجیح می دهم که نه
نویسنده: هرمان ملویل,ژیل دلوز,ژاک رانسیر,جورجو آگامبن
مترجم: کاوه میرعباسی,شهریار وقفی پور,امیر احمدی آریان,امید مهرگان,پویا رفویی
ناشر: کتابسرای نیک
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 192
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1397 - دوره چاپ: 6
مروری بر کتاب
بارتلبی محرر و سه جستار فلسفی
برجسته ترین فضیلتم را حزم و مال اندیشی بر می شمرد؛دومین خصلت پسندیده ام عمل بقاعده بود.آنچه می گویم از سر تفخر و تبختر نیست،بلکه صرفا قصد بیان این واقعیت را دارم که به برکت وجود مرحوم جان جیکوب آستور،کسب و کار کساد نبود؛نامی که،معترفم،به اشتیاق تکرارش می کنم،زیرا با آوایی محکم و خوش به زبانم می چرخد و برایم طنینی ارزنده چون شمش طلا دارد.ابایی ندارم اضافه کنم که نسبت به نظر مساعد جان جیکوب آستور مرحوم بی اعتنا نبودم و از آن چه بسیار خشنود می شدم.
کتاب را میتوان داستان مردی دانست که میتواند به راحتی و با خونسردی «نه» بگوید و در برابر بسیاری از درخواستهایی که از او میشود تنها یک پاسخ دارد: «ترجیح میدهم که نکنم.»
«بارتلبی محرر (داستانی از وال استریت)» عنوان داستانی از هرمان ملویل است و یکی از مهمترین و شناخته شدهترین داستانهای او.ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی در مقاله خود با عنوان «بارتلبی، یا یک فرمول» به این داستان هرمان ملویل پرداخته است.ژاک رانسیر در مقاله دوم با عنوان «دلوز، بارتلبی و فرمول» به بررسی و تشریح بیشتر نظر دلوز دربارۀ این داستان پرداخته. مقالۀ سوم این کتاب، «بارتلبی، یا در باب حدوث» است که در آن جورجو آگامبن وجوه دیگری از این داستان را بررسی کرده. ژیل دلوز دربارۀ این داستان نوشته است:
«معنای این داستان صرفاً آن چیزی است که میگوید. همان چیزی که تحتاللفظی میگوید و تکرارش میکند: «ترجیح میدهم نکنم.» این فرمولِ شوکت این داستان است که هر خوانندۀ شیدایی، به نوبۀ خود، تکرارش میکند. مردی تکیده و رنگ پریده فرمولی را بیان کرده است که هر کسی را به جنون میکشاند.»
دلوز در بخش دیگری از مقالهای که در همین کتاب منتشر شده است، مینویسند:
«بارتلبی، نه استعارهای برای نویسنده است و نه، به هیچ وجهی، نمادی از چیزی دیگر. بارتلبی متن است به شکلی خشونتآمیز کمیک و امر کمیک همیشه عینی یا تحتاللفظی است. این داستان مانند نوولتها یا داستانهای بلندِ کلایست، داستایفسکی، کافکا یا بکت است همراه با این داستانها، تباری زیرزمینی و متشخص را شکل میدهد.»
اما برای من، پارادوکس این دیوار سست بنیاد دیگر صرفاً نشانهی نیاز به تفاوتگذاری بین تفکر ایلیاتی و کاریکاتورهایش نیست. آنچه مهمتر است نشان دادن مخمصه و معضل آن گذری است که دلوز به مدد فروریختن دیوار بازنمایی، از ادبیات طلب میکند، آن هم به واسطهی ابداع مردمانی به لحاظ سیاسی، برادر در عین اتکا به انواع مردمان موجود، و از دل آن شکلی از برابری مردمان که هستیشناسی دلوز تعریف میکند، از دل آن حالت وجودی چندساحتی که هستیشناسی او مبین آن است. این پرسش که: «دیواری از سنگهای فرو ریخته چیست؟» ما را به این پرسش بازمیگرداند: «بارتلبی دلوز کیست؟» این مسیح برادر که قرار است ما را از قانون پدر نجات دهد کیست؟
این مسیح غریب که به جای بدل شدن به تجسد کلمه، از دل دفتر نسخهبرداری از «حروف مرده» برمیخیزد، آنجا که فقط برزخ کلمات بیمرجع را میبیند، یا برزخ کلماتی را که ارجاعشان به مرجعی غایب است، آن خدا پدر که نه دستی برای گشودن نامهها دارد، نه چشمی برای خواندنشان، نه دهانی برای حرف زدن، آن پدر کور، کر و گنگ که پسرش بارتلبی را به جهان فرستاد همانند دیواری که توپی را که به آن خورده پس میفرستد، پسرش را فرستاد تا فقط یک جمله را بگوید و «تجسد» آن جمله باشد، بگوید که او، پدر «خوب»، پدر اسکیزوفرن، هیچ چیز را ترجیح نمیدهد. او اندامی ندارد تا ترجیح دهد، چرا که اندامهایش، دهانش، چشمانش، دستانش، همه از جا در رفتهاند، در هر نقطهای و هر زمانی از جهان؛ و واقعیت این است که بارتلبی چیزی جز این در رفتگیها نیست.
همانگونه که دیدیم، مسئله نشاندن این پدر روانپریش به جای پدر قانون است. هیچ نوع اخوتی شکل نگرفته، فقط اتمها، گروههای اتمها، تصادفات و جرح و تعدیلهای بیپایان رخ میدهند. هیچ چیز در کار نیست جز یکی شدن قدرت بیپایان تفاوت و بیتفاوتی امر بیپایان. پرسش اصلی باقی است: چگونه میتواند با این بیتفاوتی، در دل جماعت سیاسی، تفاوت ایجاد کرد؟ تفاوت را باید یک شفیع و واسطه، فیگوری مسیح مانند، ایجاد کند، او که «با چشمانی سرخ» از آن جهان باز میگردد، از جایگاه عدالت، از بیابان و جز عدم تفاوت حرفی برای گفتن ندارد. پس این شفیع باید دو عمل انجام دهد: باید از طریق آنارشی عظیم هستی، به مدد قانون بیابان، در برابر قانون کهن پدران بایستد؛ اما علاوه بر آن، باید این عدالت را به چیزی دیگر بدل کند، این آنارشی را به اصل بنیادین جهانی عادلانه بدل کند که نطفهی الگویی افلاطونی را در دل دارد: جهانی که در آن تکثرات انسانی بر اساس بیابانهایشان نظم یافتهاند.
فهرست
بارتلبی محرر: داستانی از وال استریت
نویسنده: هرمان ملویل
ترجمهی کاوه میرعباسی
بارتلبی، یا یک فرمول
نویسنده: ژیل دلوز
ترجمهی شهریار وقفی پور
دلوز، بارتلبی و فرمول ادبی
نویسنده: ژاک رانسیر
ترجمهی امیر احمدی آریان
بارتلبی، یا در باب حدوث
نویسنده: جورجو آگامبن
ترجمهی امید مهرگان و پویا رفویی