- موجودی: موجود
- مدل: 186323 - 78/4
- وزن: 0.20kg
تراژدی تردید و عشیق
نویسنده: رضا صابری
ناشر: نمایش
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 72
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1387 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
نمایشنامه
«تراژدی تردید» و «عشیق» دو نمایشنامه به قلم رضا صابری نمایشنامهنویس ایرانی است. این کتاب به مناسبت بیست و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر منتشر شده است.
حرّ ۱: من نه در پی نانم، نه در اندیشهی نام. من افسری از خیل افسران سپاه کوفه، به فرماندهی حصین بن نمیر، با چهار هزار نیزه زن و تیرانداز ماهر، فرمان دارم با هزار سوار آزموده، حسین را سایه به سایه در صحاری عراق تعقیب کنم. از قادسیه تا اکنون بیست منزل از منازل مکه و کربلا را طی کردیم. در آغاز در وادی صفاح و ذاتِ عرق و اکنون در کرانههای کربلا فرود آمدیم. دو سپاه هم عرض، یکی به شمارگان هزار سوار و دیگری به عدد صد مهاجر برابر یکدیگر آرایش نظامی گرفتهایم. (موسیقی)
حرّ ۲: تو از جان امام من و از خان و مان امام آزادی چه میخواهی پسر یربوع. آیا او شخصی از اشخاص امرای شما را کشته که در پی بهای خونش هستید، یا مالی از اموال امرای شما را زایل کرده و یا به کسی از کسان سلاطین شما آسیبی رسانده که قصاصاش را میجویید.
حرّ ۱: من مأمورم و معذورم. سپاهیگری کوفه شغل من است. از این طریق نان میخورم و معاش به خوان خانهام میبرم. کوفه خانهی امن و موطن انسانی من است. در این آتشی که لهیب شعلههایش دارد زبانه میکشد، نه دین میدانم و نه سیاست میفهمم، نه از اندیشهی امام آزادی تو آگاهم و نه از مقصود امیرم مطلع.
(به همراه حرّ ۲) من همان کودک شش ماههی کوفیام که مادرم مرا به نام حرّ خواند، سرداری فاتح، در ضربههای شمشیر به فرمان تن و تفکر استادم و در شلیک دقیق نیزه و تیر به شش بند دشمن در سراسر کوفه نظیر ندارم. عافیت جویم و البته به شفاعت جد امام آزادی تو محتاجم و به این ترتیب دعا میکنم این نبرد خونین ختم به خیر بشود. با دلشورهگی به سراغ عمر بن سعد میشتابم، او پیش میآید.»