دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

تاملات نابهنگام ؛ متن کامل ؛ سلفون

تاملات نابهنگام

نویسنده: فردریش نیچه
مترجم: سیدحسن امین
ناشر: دایره المعارف ایران شناسی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 404
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1383 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

معروف ترين اثر نيچه كتاب چنين گفت زرتشت است و از ارزنده ترين آثار او تأملات نابهنگام، ضد مسيح، فراسوي نيك و بد، اراده ي معطوف به قدرت، زايش تراژدي، اينك انسان، دانش شاد و... 

تأملات نابهنگام نيچه شامل چهار رساله ي مستقل است كه نيچه در فاصله ي سالهاي 1873 تا 1876 در چهار موضوع مختلف نوشته است. درون مايه ي اين چهار رساله، از نظر فلسفي و فرهنگي حايز اهميت سرشار است. مبادي و مباني فلسفي اين چهار رساله را جي.پي.استرن J.P.Stern (نيچه شناس معروف)، در مقدمه اي كه بر ترجمه ي انگليسي اين كتاب نوشته است، تبيين و تحليل كرده است.

البته مقدمه ي استرن بيشتر ناظر به تبيين افكار نيچه در اين مجموعه براي خوانندگان اروپايي به طور عام و مخاطبان آشنا با فرهنگ و زبان انگليسي به طور خاص نوشته شده است. ترجمه ي حاضر، ترجمه اي از متن انگليسي به قلم آر.جي.هالينگدل R.J.Hollingdale و مصدّر به همين مقدمه به قلم استرن است. اما بعضي از اين رساله ها مكرّر به وسيله ي ديگر مترجمان به انگليسي ترجمه شده است كه يكي از آنان دكتر پيتر زيگفريد پرويس مقيم كانادا است. 

براساس جهان بيني نيچه، جهان اراده اي است معطوف به قدرت، و جز اين چيزي نيست. با اين نظر، نيچه غايت همه ي دستگاههاي فلسفي، باورهاي ديني و تلاشهاي انساني را براي بناي جهاني معنوي و مطلوب، كه فوق اين جهان يا در موازات اين جهان باشد، نفي مي كند. 

از منظر فلسفه ي دين، نقد و نفي نيچه نسبت به اديان به طور عام و مسيحيت غربي به طور خاص در اين جمله ها كه نيچه آنها را به زرتشت نسبت مي دهد، خلاصه مي شود: «خدا مرده است. مفاهيم ابدي و آن سوي جهان و شيء في نفسه همه ساخته و پرداخته ي مغز بشر و مفاهيمي پوچ و واهي است. بيماران و محتضران بودند كه تن و زمين را ناچيز شمردند و آسمان و ملكوت را اختراع كردند، و قطره هاي خون نجات دهنده (مسيح) را ساختند...» 

نيچه به ادوارواكوار معتقد است. به عقيده ي او، چون ماده ي عالم محدود است صُوَر تركيبي آن نيز محدود است، و چون جهان ابدي است، ناچار اين صور محدود در فاصله هاي بسيار طولاني تكرار خواهد شد. 

از منظر فلاسفه ي اخلاق و فلسفه ي اجتماعي، نيچه با نفي ارزشهاي اخلاقي معمول و قراردادهاي اجتماعي معهود، با تكيه بر غريزه ي خلاق انسان برتر، ارزشهاي نوي پيشنهاد مي كند. كار او «تجديد ارزش همه ي ارزشها» است. به نظر نيچه، دو نوع اخلاق هست: اخلاق زبردستان و اخلاق زيردستان، و بر طبق اين دو اخلاق، دو نوع «خوب» و دو نوع «بد» وجود دارد. خوب در اخلاق زيردستان هر چيزي است كه مايه ي غرور و مباهات است، دليري و به جستجوي خطر رفتن و توانايي؛ و «بد» در اين اخلاق پستي و ابتذال و فرومايگي است.

در اخلاق زيردستان «خوب» رحم و شفقت و بي آزاري و آرامي است، و ضد خوب «شر و بدجنسي» است. «شر و بدجنسي» در نظر زيردستان «خوب» زبردستان است، يعني تهور و بي باكي و غير عادي بودن و بر يك حال نبودن و خطرناك بودن. اخلاق زيردستان يا بردگان با دين يهود ظاهر مي شود. پيغامبران يهود «ثروت»، «گناه»، «نيرومندي»، و «خدانشناسي» را مترادف هم دانستند، و به كلمه ي «دنيا» ارزش منفي دادند. اين تغييري اساسي در ارزشها بود، و عكس العمل و انتقام معنوي بردگان و فرودستان و ناتوانان در برابر زبردستان و اقويا بود.

از اين به بعد درماندگان، بيچارگان، بدبختان، بيماران، و زشت رويان به عنوان «خوب» شناخته شدند؛ و زيبايي، قدرت، خوشبختي، و برتري خوبي و فضيلت شناخته نشد. اشراف و زبردستان، تحت تأثير اخلاق نو يهودي، در خارج جولانگاهي نيافتند، و به خود پيچيدند، و خود را گناهكار و بدجنس دانستند. انسان نيرومند مانند آن حيوان درنده اي شد كه در قفسش انداخته اند و ناچار شده است خود را بگزد و بدرد. بيماري بشر و رنج او از اينجا ناشي مي شود. كلمه ي رحم و شفقت، كه اخلاق يهوديت و اديان منشعب از آن شايع كردند، تحقير انسان از خويش و بي اعتمادي او به خويش است. 

نيچه هوش و عقل و شعور را اصل و بنياد نمي داند؛ آنچه در نظر او اصيل است اراده و غريزه است. به باور نيچه، هوش و عقل، خادم اراده اند. هوش و شعور و عقل براي ادراك و دريافت اشياء و براي معرفت و علم نيست، بلكه براي خدمت به حيات و زندگي انسان است. غريزه اصل است و شعور فرع. حتي تفكرات فلسفي انسان نيز از روي شعور محض و عقل محض نيست. بيشتر فلاسفه چنين وانمود مي كنند كه حقيقت را از راه منطق سرد و خشك به دست آورده اند، در صورتي كه در پشت سر اين افكار فلسفي احتياجات و خواستهاي غريزه و سنجشهاي ارزش غريزي قرار دارد. تحقير حيات و مظاهر آن و دشمن گرفتن احتياجات زندگي ديوانگي است. اين ديوانگي است كه كسي بپندارد با تني نحيف و ناقص و ناتوان، روحي زيبا و سالم مي توان داشت. بيشتر حكيمان و صاحب نظران زندگي را حقير شمرده اند و آن را محكوم كرده اند. اين حكيمان همه از انواع منحط حيات بوده اند.

سقراط كه چنين مي انديشيده از طبقه ي پست مردم بوده، و طنز سقراطي بيان بغض و آزردگي عوام و فرومايگان است. هر كه زندگي را بي ارزش شمارد، مانند آن است كه بگويد: خود من بي ارزشم. انسان اراده اي است براي وصول به قدرت، و مي خواهد پيوسته از حالتي كه دارد بالاتر رود، و تواناتر شود، و كامل تر شود، و خود را از نو بيافريند، و به جاي مخلوق و آفريده، خلاق و آفريننده شود. اين قدرت، قدرتي عالي و برتر است، و تنها قدرت خام براي حكم راندن به ديگران نيست. تنها در صورتي كه انسان از وصول به آن قدرت برتر عاجز ماند، براي جبران نقص خود براي تحصيل قدرت خام مي كوشد. بالاترين وضع و حالتي كه انسان به سوي آن در كوشش است، وضع اَبَرمرد است.

اَبَرمرد انساني است كه بر خودش چيره شده است، و آن انسان پر هيجاني است كه بر احساس و هيجانهاي خود پيروز شده است، و قواي خود را در راه سازندگي و خلاقيت صرف مي كند. ضد ابرمرد، انسان شهوت پرست و مطابق روز و معمولي است. فرهنگ و تمدن اروپايي در مسير انسان ضد ابرمرد يا انسان آخر سير مي كند. انسان آخر يا ضد ابرمرد نماينده ي انسان معمولي و تمدن مسيحي است، كه مورد انتقاد و حمله ي نيچه است. 


فهرست

• فلسفه ی نیچه
• نقد انتقادات بر نیچه
• انطباق تاملات نیچه بر اوضاع کنونی ما
• مقدمه ای بر تاملات نابهنگام
• تاملات نابهنگام
• و...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات