- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 188093 - 119/1
- وزن: 1.00kg
تاریخ پادشاهی اعلیحضرت رضاشاه کبیر
نویسنده: عبدالله امیر طهماسب
ناشر: دانشگاه تهران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 730
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1355 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : نو ؛ باز چاپ
مروری بر کتاب
مصور
انسان فقط با تجربه قادر است که ساعات عمر خود را با موفقیت در زندگانی پیش ببرد. یکی از علل غیرقابل تردید انحطاط و تنزل ایران این بوده که در ظرف یکصد و پنجاه سال که در بازار سیاسی و اجتماعی و اخلاقی ملل دنیا این مدت بسی گران بها بشمار می رود، ایرانی دارای تاریخ نبوده بلکه معنی تاریخ را نیز فراموش کرده است.
برای اینکه عزم و اراده و آثار وجودی و رشحات عقلی و اخلاقی شاهنشاه ایران اعلیحضرت رضاشاه پهلوی خلدالله ملکه و سلطانه سرمشق تکامل اعقاب آینده و نسل های متعاقبه گردد و معلوم شود که این نابغه ی عصر چگونه با فقدان تمام وسائل درهای سعادت را به روی ملت خود گشوده و با حربه ی سعی و عمل و اصلاح حال ملت و دفع احتیاجات مملکت و خلوص وصمیمیت چه مقام مقدسی را در قلوب عامه احرازکرده و چگونه ازروی استحقاق با تمایل عمومی در اورنک شاهنشاهی ایران جلوس کرده شکر می کنم خداوند قادر و توانا را که به این بنده ضعیف عنایت فرمود که بتوانم بخاطر این نهضت مقدس قلم در دست گرفته و گزارشات مهم ایام بی نظیر اواسط مهرماه تا اواخر آذر ۱۳۰۴ را تالیف و برای آیندگان درس عبرتی داده باشم تا به این نکته اعتراف نمایند که زندگانی فرع تجربه و تجربه فرع تاریخ است.
...آقای وزیر مختار بیانات فصیح که به مناسبت جلوس ما به تخت سلطنت از طرف خود و به نام هیئت نمایندگان سیاسی ایراد نمودید موجب نهایت مسرت گردید و خوشوقتیم که در این روز تاریخی که ملت ایران بساط جشن و شادی گسترده است هیئت نمایندگان سیاسی خاطر همایونی ما را از ملاقات خود قرین مسرت ساخته اند بطوریکه اظهار داشتید اطمینان داریم آرزوی ملت ایران که به وسیله آرای مجلس موسسان صورت خارجی پیدا کرد حاکی از طلوع عصر جدیدی در مملکت ما می باشد و برای این مقصود بار سنگین مسئلیت و مقدرات مملکت را در دست گرفتیم ؛ که اصلاحات لازمه را که ایران نهایت احتیاج را به آنها دارد در مملکت خود بنماییم و یقین کامل داریم که دول معظمه متحابه در انجام این وظیفه ی مشکل با ما معاضدت خواهند نمود.
در سال ۱۳۰۰ که به مدت ۵ سال ایران از شمال و جنوب و شرق و غرب و مرکز در هرج و مرج و اختلال اداری و اجتماعی می گذشت و گیلان و آذربایجان و کردستان و لرستان و خوزستان و خراسان یکسره در زیر آتش بیداد و قتل و غارت سوخته و نوامیس دستخوش تطاول اشرار و جنایتکاران بود، شاهنشاه ایران پس از مطالعه کلیه حوادث ایران با یک قسمت از فوج پیاده و سوار عراق و قزاق شبانه طهران را اشغال و بلافاصله زمام ریاست این امور را با اقتدار به دستان خود گرفت. از همین ساعت ایران شروع کرد در تحت ریاست و سرپرستی شاهنشاه ایران (پهلوی) که دارای قشون متحدالشکلی باشند. ساعات پشت سر هم می گذشت و این فکر از یک مغز قوی با عزم راسخ می تراوید و لیکن مسئله عدم توازن بودجه ی دولتی و کسر عایدات و اصول هرج و مرج و یغماگری در خزانه ملت ایران نکاتی بود که کمر هر با عزمی را خم و زانوی توانای هر سیاستمداری را به خاک می نشاند.
دو طرح و دو فکر در آن واحد از پرده های مغز حساس و توانای شاهنشاه ایران ظهور کرد: برانداختن اصول هرج و مرج ملوک الطوایفی و اجرای اصول مرکزیت توازن بودجه و ترمیم کسر عایدات. تصمیم عملی کردن این دو فکر گرفته شد ولی متاسفانه در همین ساعات بود که طهران کاملا در تهدید حملات یا شبیخون اشرار گیلان (متجاسرین) امرار حیات می نمود. پس لازم بود اولین قدم برای ا منیت مرکز برداشته شود. ابتدا طرح و شالوده تهیه قشون متحد الشکل را ریخته و بریگارد مرکزی و ژاندارم را ضمیمه قزاق نمود و شروع به تشکیلات جدید قشون کرد و از طرف دیگر در میدان کارزار شخصا مشغول جنگ و جدال بود تا در ۱۳۰۰ طهران از مخاطره برآسود و اشرار گیلان به دوره خودسری پایان دادند. و از پای درآمدند.
در نتیجه ی فداکاری و وظیفه شناسی مالیه ایران رنگ و رونی گرفت و اصول یغماگری و تاراج به امانت داریو مسئولیت مبدل شد و بودجه توازن گرفت و خزانه ی دولت ایران را بنا کرد. پس از این بزرگترین فکری که میتوانست امنیت را پایدار و آسایش را به ملت ایران ارزانی دارد، تسطیح طرق و اتصال نقاط مختلف کشور به یکدیگر بود. این مسئله نیز در اسرع وقت صورت گرفت و تمام راه ها ساخته شد....
رضاشاه زمانی به قدرت رسید که ایران از لحاظ اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیت ملی در قهقرا به سر میبرد:
-وی زمانی شاه شد که یک سوم از جمعیت کشور در ماجرای قحطی بزرگ، از گرسنگی مرده بودند.
-کشور هیچ درآمدی از نفت و گاز و منابع معدنی نداشت.
-مملکت فاقد ارتش، پلیس و هر ارگان حکومتی و نظامی بود.
-نیروهای تجزیهطلب از خراسان تا گیلان، از آذربایجان تا کردستان و از خوزستان تا بلوچستان با تمام قدرت داعیه جدایی سر داده بودند. اگر او با خشونت این گروها را سرکوب نمیکرد، ایرانِ فعلی شامل کشورهای جمهوری سوسیالیستی گیلان، جمهوری دموکرات کردستان، آذربایجان، عربستان (خوزستان) و… میشد.
به تمام این خدماتِ ملی، اضافه کنید:
-بنیانگذاری دانشگاه تهران،
-تهیه و تصویب نخستین قانون مدنی ایران،
-بنیانگذاری ثبت اسناد و ثبت احوال و اجباری کردن صدور شناسنامه،
-لغو کاپیتولاسیون دوره قاجار برای انگلیس و روسیه،
-ملیکردن جنگلها و مراتع ایران،
-براندازی سیستم خانسالاری و تعطیل کردن حرم سرای قجری،
-متحدکردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران،
-بنیانگذاری سیستم بانکی کشور،
-بنیانگذاری سیستم بیمه در ایران،
-ساخت راهآهن سراسری،
-تغییر تقویم رسمی از تقویم قمری به خورشیدی،
و دهها اصلاحات و اقدامات ملی دیگر که باید توجه داشت، با توجه به جو سنتی و مخالفتهای جامعه مذهبی ایران در آن دوره، هرکدام از این اقدامات در نوع خود یک معجزه بود.
رضاشاه تنها یکبار تاج گذاری کرد و دیگر هرگز نه تاج نهاد و نه برتخت نشست. وی اولین حاکم ایران پس از اسلام بود که حرم سرا نداشت و در اولین روز سلطنتش حرم سرای بزرگ قاجاری را با دهها زن و دختر تعطیل کرد. در حالی که میتوانست از خزانه مملکت به عیش و نوش بپردازد اما این کار را نکرد. تنها یک سفر خارجه به ترکیه داشت و در تقریبا تمام دوران پادشاهی خود بجای استفاده از تاج و لباس شاهی، یونیفرم نظامی و خدمت بر تن کرد.