- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 180700 - 74/4
- وزن: 0.70kg
تاریخ موسیقی
نویسنده: لوست داین (مارتیروسیان)
مترجم: کلود سیروس کرباسی
ناشر: دانشگاه تهران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 312
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1355 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
مصور - نت
شواهدی در دست نیست که انسان نئاندرتال با موسیقی آشنا بودهاست؛ ولی تاریخدانان پیدایش طبل و نی را از اندوگونسها میدانند. اندوگونسها در مناطق سرد و گرم و نیزار زندگی میکردند. معمولاً در مناطق گرم عده از درختان میان تهی میروید. زمانیکه باد از بالای نیها میگذشت آوازهای خوشآیند بشر را متوجه نی مینماید. بشر برای اولین بار از نی آلت موسیقی میسازد. پرندگانی به نام دارکوب زمانی که توسط منقار خود در درختان میکوبیدند از آن درختان آواهای خوشایند بدست میآمد.
سپس بشر فرا گرفت که با ضربه زدن چوب کوچک بالای چوب بزرگتر بهخصوص درختان که میانشان خالی باشد، صداهای خوشآیند به دست میآید. در مراحل اول بشر طبل را به مثابه زنگ خطر در مواقع اضطراری و شکار استفاده مینمود. بعداً برای اینکه دیگران بدانند در چه خطر یا حالتی هستند انواع نواختن طبلها را اختراع نمودند. در شبهای تاریک نی دف رقص آواز خوانی و پایکوبی مینمودند تا شب را با بیداری سپری نمایند. بدینترتیب با نواختن نی و طبل در شبها تجاربشان بیشتر گردید. در انتها این موسیقی در مدت ۵۰ الی ۷۰ هزار سال به موسیقی امروزی تبدیل شد.
یونانیها هِرمس (خدای بازرگانی و بازرگانان) را به شکرانه بخشیدن موسیقی ستایش میکردند. اما هِرمس خدای بازرگانی و بازرگانان بود و به نظر ما بعید میآید که بتواند با موسیقی سر و کاری داشته باشد؛ ولی از نظر دور نباید داشت که او در عین حال پیک و قاصد خدایان دیگر نیز بود. قطعاً هنگامی که او ضمن گردش و سیاحت در ساحل دریای مدیترانه بود گاوی را که از برادرش آپولون به سرقت برده بود پوست آن را به روی پوستهٔ لاکپشت میکشد. همچنین، شاخهای این گاو را در محلی که دستهای لاکپشت از پوست بیرون میآمده سفت میکند. سپس بهوسیلهٔ تکه چوبی، ریسمانهایی را از بالای شاخها به داخل بدنهٔ پوست لاکپشت سفت میکند و شروع به ساز زدن میکند و نام این ساز را «لیر» میگذارد.
چینیها خیلی پیش از این با موسیقی آشنایی داشتند. ۴۵۰۰ سال پیش از این، پادشاه مقتدری به نام هائونک تی فرمان داد تا موسیقی را اختراع کنند و چهچهه مرغان و زمزمه جویباران را سر مشق دانایان و خردمندان کشور خویش قرار داد.در ژاپن روزی و روزگاری الهه خورشید قهر کرد و به پناهگاه خود خزید، مردم هر چه عقلشان را روی هم ریختند جز این حیلهای بهخاطرشان نرسید که با سرودن الحان متوالی و پیوسته، او را به بیرون آمدن تشویق کنند، حتی امروز نیز در ژاپن به هنگام وقوع کسوف، مردم به خواندن آوازهای فوقالعاده قدیمی متوسل میشوند.
امپراتوری اشکانی (۲۴۷ پیش از میلاد تا ۲۲۴ پس از میلاد) شاهد افزایش تصاویر متنی و نمادین از فعالیتها و سازهای موسیقی بود. قرن دوم پیش از میلاد، روتا (شاخ نوشیدنی) اشکانی که در پایتخت باستانی نساء یافت میشود، شامل برخی از واضحترین تصاویر موسیقیدانان آن زمان است. شواهد تصویری مانند پلاکهای سفالی، نوازندگان زن چنگ را نشان میدهند، در حالی که پلاکهایی که از بابل به دست میآیند، زهها، و نیز سازهای زهی (چنگ، عود و غناب) و سازهای کوبهای (دف و کلاپر) را نشان میدهند.
مجسمههای برنزی از Dura-Europos لولههای بزرگتر و آئولوهای دوتایی را به تصویر میکشند. آشکارا از موسیقی در مراسم و جشنها استفاده میشد. فریز سنگی دوران اشکانیان در هاترا عروسی را نشان میدهد که در آن نوازندگان نیز حضور دارند، ترومپت، تنبور و انواع فلوت مینوازند. سایر شواهد متنی و شمایل نگاری نشان دهنده تداوم برجستگی خنیاگران گوسان است. با این حال، مانند دوره هخامنشی، نویسندگان یونانی همچنان منبع اصلی اطلاعات در مورد موسیقی اشکانی هستند.
استرابون نوشتهاست که گوسان آوازهایی را یادمیگیرد که داستانهای خدایان و اشراف را تعریف میکند، در حالی که پلوتارک بهطور مشابه گوسان را در ستایش قهرمانان اشکانی و تمسخر قهرمانان رومی ثبت میکند. پلوتارک همچنین ثبت میکند که بسیار حیرتزدهاست، که روپترا (طبلهای بزرگ) توسط ارتش اشکانی برای آماده شدن برای جنگ استفاده میشد.
کلاسیک را میتوان چیزی تمام شده، کامل، قابل نمونه برداری و نمونه قابل قبولی که آثار بعدی از روی آن ارزیابی شد نامید. با این تعریف بعضی از مصنفان قدیمی موسیقی مثل پالسترینا را میتوان کلاسیک نامید ولی برای قرون نوزدهم و بیستم این موسیقی هایدن، موتسارت و بتهون است که نمونه موسیقی کلاسیک بهشمار میآید. با وجود اینکه هر دو مکتب دارای اصول هارمونی، قواعد کلی رابطه آکوردها، ریتم، فرم و مفاهیم مشترکی هستند، اما در واقع در بسیاری از موارد از جمله اصول فکری و فلسفه موسیقی، متفاوتاند.
موسیقی کلاسیک مکتب سلطه عقل، و موسیقی رمانتیک مکتب اصالت احساس است. موسیقی کلاسیک در جستجوی وحدت عقلانی اجزاء، و موسیقی رمانتیک در بیان شور و عشق و احساس است. اگر بپذیریم که شگفتی، نامحدودی و بی پایانی از خصوصیات سبک رمانتیک است، بنابراین موسیقی از همه هنرهای دیگر رمانتیک تر است، زیرا عوامل اصلی موسیقی مانند صدا و ریتم از اشیای واقعی جهان جداست. همین جدایی است که موسیقی را از هر هنر دیگری در بیان احساسات، افکار و هیجانات درونی که عوامل رمانتیک هستند مناسب تر میسازد.
تجربیات و تغییرات فردی و پیشرفتهایی که در زمینه موسیقی از موتسارت تا مالر شدهاست از دید شنونده امروزی همه در جریانی سنتی و چارچوب کلی مشترک قرار دارند. مثلاً اگر موتسارت میتوانست موسیقی مالر را گوش کند، ممکن بود که از آن لذت ببرد یا این که خوشش نیاید ولی در هر صورت برایش پدیدهای عجیب و غریب نمیبود.
با انقلاب کبیر فرانسه و از میان رفتن قدرت حاکمه اشراف و شاهزادگان، موسیقی توانست آزادی خود را در خدمت اکثریت مردم به دست آورد. اولین کسی که این سد عظیم را شکست بتهوون بود. بتهون گر چه تمام عمر با اعیان و اشراف معاشرت داشت ولی او آنها را در خدمت خود قرار داد و در نهایت موسیقی را برای بیان احساسات خود نوشت. با از بین رفتن حمایت اشراف از آهنگسازان تنها راه برای عرضه آثار موسیقایی در حضور عام، بر پا کردن کنسرت با خرج خود آهنگساز بود.
در نتیجه کنسرتهای اجتماعی و فستیوالهای موسیقی در ابتدای قرن نوزدهم هم بهطور قابل ملاحظهای گسترش یافت و هر شهر و قصبهای دارای یک ارکستر کوچک شد. اجرای برنامهها توسط این ارکسترها چندان زیاد نبود و آنها قدرت و عظمت ارکسترهای امروزی را نداشتند. انتشار آثار موسیقیدانان بسیار مشکلتر از انتشار یک کتاب بود و لذا مردم بیشتر با اجرای آثار میتوانستند با آهنگساز ارتباط برقرار کنند.
قرن نوزدهم شاهد پیشرفت سریع در علم و دانش بود ولی در مقابل، موسیقی این دوره همیشه از مرزهای عقلانی به ماوراء طبیعت و ضمیر ناخودآگاه سفر میکرد. موسیقیدانان اغلب موضوعات خود را از رؤیاها (همانند سمفونی فانتاستیک برلیوز)، یا اسطورهها (مانند اپراهای واگنر) انتخاب میکردند. کوشش آهنگسازان در جهت یافتن زبان موسیقایی که بتواند این ایدههای عجیب و خیالی را بیان کند، منجر به توسعه و گسترش هارمونی، ملودی و رنگآمیزی ارکستر شد.
همان گونه که گفته شد، حدود سال ۱۸۰۰ بود که اغلب فرمهای کلاسیک، مانند سونات، سمفونی، کوارتت و واریاسیون و غیره اهمیت خود را از دست دادند و آهنگسازان بیشتر به تصنیف قطعات کوتاه و مستقل پیانویی و هم چنین لید پرداختند. در واقع این دو فرم موسیقایی از مهمترین ویژگیهای دوره رمانتیک بهشمار میآیند.