- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 141540 - 69/2
- وزن: 1.20kg
تاریخ قومس
نویسنده: عبد الرفیع حقیقت
مقدمه : ذبیح الله صفا شهمیرزادی
ناشر: آفتاب
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 644
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1362 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
مصور
این کتاب شامل وقایع تاریخی، اوضاع جغرافیائی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و شرح حال عارفان، دانشمندان، شاعران، هنرمندان، وزراء و مشاهیر نواحی سمنان، دامغان، شاهرود، بسطام، جندق و نقاط تابعه آنها بانظام تاریخ مشرق ایران از دوران ماقبل تاریخ تا عصر حاضر است. پژوهشهای کتاب در ابتدا از دوره ما قبل تاریخ و از زمان پیشدادیان که تاریخ ایران را از این سلسله افسانه ای می دانند آغاز و با تاکید بر تاریخ مشرق زمین ایران وارد تاریخ پر فراز و نشیب ایالت قومس می شود.
موقعیت کومس در نقشه ایران در عصر خلفای عباسی برگرفته از کتاب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی کومش، کومس یا قومس، نام یکی از ایالتهای کهن ایران است که امروزه، استان سمنان محدودهٔ آن سرزمین باستانی را دربرگرفته است.سرزمین «کومس» که حدود آن را از گرمسار تا بیارجمند میدانند، سرزمینی است که در شمال ایران و در شرق ری واقع بودهاست.شاهراه بزرگ خراسان که از ری، در ناحیه جبال میآمد و به نیشابور در خراسان منتهی میگردید از سراسر ایالت قومس میگذشت و همه شهرهای مهم قومس سر این راه واقع بود.
بنا به روایات تاریخی، کومش چهاردهمین ایالت تاریخی «ورن» (ورنه) از تقسیمات شانزدهگانه اوستایی در دوران باستان بودهاست. این منطقه در طی دوران حکومت مادها و هخامنشیان با نام «کومیسنه» (کومس) یا «کومیشان» (کومش) شناخته میشده و بخشی از ایالت بزرگ «پارت» (پرتو) بهشمار میرفتهاست....
اسکندر به درون پارت که بعدها موسوم به«هکاتومپیلس» یعنی شهر صددروازه وارد شد ،محلی که احتمال می دهند در جنوب غربی دامغان کنونی بوده است و چون مقدونیها در این محل آذوقه فراوان یافتند ،اسکندر در اینجا چند روز بماند و ضیافتها داد.
نواحی سمنان و دامغان بنام«کمیسن»،«قومس»و«کمیزنا» ثبت گردیده است که محل این شهر احتمالا با محل تپه های حوالی روستای علا که در ۹ کیلومتری جنوب شرقی سمنان واقع است باید تطبیق نماید زیرا در زبان محلی سمنانی که باقیمانده زبان اشکانی است «کِی لِی» نامیده میشود و با گذشت بیش از دو هزار و سیصد سال و تغییر الفاظ بعید به نظر نمیرسد.
شعری از شخصی بنام مجدالعلی اهل خراسان که احتمالا دهه ۴۰ شمسی بعنوان رییس اداره دادگستری در سمنان مامور بوده است جلب توجه می کند که آن را پس از پایان ماموریت خود و هنگام ترک سمنان سروده و می تواند شرح حال افرادی باشد که چند صباحی در سمنان زندگی میکنند و سپس مجبور به ترک این دیار هستند:
دور شدم تا از شهر دلکش سمنان
کالبدی بی روان شدم تن بی جان
کالبدی بی روان شدم تن بیجان
دور شدم تا از شهر دلکش سمنان
سمنان ای باغ پر شکوفه و نرگس
سمنان،ای مشکبار راغ و بیابان
باغ فردوس تو بهشت برین است
خاصه بوقت بهار در دل بستان
یاد ز گل رود بار و سنگسر تو
یاد ز شهمیرزاد خرم و خندان
یاد از آن درجزین آب و هوایش
هم لب آن رودخانه پای درختان
یاد ز در بند و شیخ چشمه سر تو
یاد ز آب و هوای روضه رضوان
یاد از آن آب پخش کن که چه نیکوست
جنبش آن آبشار سلسله جنبان
یاد ، محلات زاو غان و کدیور
یاد ز کوشک مغان و معبدموغان
یاد ز ناسار و چو بمسجد خرم
یاد لتیبار و شاهجوی وسپنژ ان
یاد، ز استخر های مملو از آب
یاد، ز لطف وصفای مردم دهقان
به به زان هوای پاک و فرحبخش
به به از آن آسمان صاف در افشان
یاد، ز شب های همچو روز منور
یاد، زشبهای قدر و هم تلاوت قرآن
یاد، سحرها و یاد مسجد جامع
یاد،ز شب خوانی مؤذن خوشخوان
یاد ز سوز و گداز و گریه و زاری
گریه شب زنده دار شمع شبستان
یاد از آن صوفیان پاک پر از شوق
یاد ز اهل صفا و ذکر فقیران
یاد ز گمگشتگان وادی حیرت
یاد ز سر گشتگان واله و حیران
جمع فرو برده سر بجیب تفکر
تاج سر و آبروی خاک نشینان
سمنان ، ای مهد مردمان خردمند
سمنان، ای جان مردمان سخندان
سمنان ، ای خانقاه و محفل أحرار
سمنان ، آرامگاه شیخ وزیران
شیخ اعز و جل علاءالدوله
حضرت پیغمبر شریعت عرفان
سمنان ، ای یاد گار مهر و محبت
سمنان ، ای پیش کار خوبی و احسان
سمنان ، ای شهر آشنائی و یاری
سمنان ،ای مرز انس و الفت یاران
سمنان ، گردیده میهن دوم من
گرچه بود زادو بوم من بخراسان
حال ز دوری دوستان عزیزم
ورد زبانم شدست سمنان،سمنان