- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 113064 - 107/6
- وزن: 1.50kg
- UPC: 550
تاریخ ایران
نویسنده: سرجان ملکم
مترجم: میرزا اسماعیل حیرت
ناشر: مطبعه میزا علی شیرازی بمبئی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 420
اندازه کتاب: رحلی گالینگور - سال انتشار: 1261 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : دو جلد در یک مجلد
مروری بر کتاب
چاپ سنگی
سرجان ملکم دیپلمات و مورخ انگلیسی و سفیرحکومت انگلیسی هند در ایران در زمان فتحعلی خان قاجار می باشد. وی مولف تاریخ ایران و تاریخ سرجان مالکم است که آن را به زبان انکلیسی نوشت و در سال 1229ه - ق به پایان رساند.
تاریخ کامل ایران تالیف سرجان ملکم، اثری تحقیقی است در تاریخ عمومی ایران ، که برای مردم انگلستان نوشته شده و شامل مطالبی است در مورد حدود و جغرافیای ایران، حکام و سلاطین آن از مهابادیان و پادشاهان قبل از کیومرث تا زندیه و قاجاریه ، عرب و شبه جزیره عربستان، آثار باستانی، آداب و رسوم، وضعیت اقتصادی، مذهب ، علوم و هنر، طبقات اجتماعی و... در ایران. این اثر، در سال ۱۸۱۵ م به زبان انگلیسی تالیف و در ۱۲۸۷ م توسط میرزا اسماعیل حیرت، به فارسی ترجمه شده است.
مطالب، به صورت تاریخ عمومی و به ترتیب و توالی سلسلههای حکومت گر ایران، در دو جلد، در قالب یک مجلد، در بیست و شش فصل تدوین شدهاند. با آنکه گاهی ابهام و نارساییهایی در عبارات وجود دارد و درک مطلب به دشواری امکان پذیر است، ولی بیشتر جمله پردازیها، ادیبانه و درک مطالب سهل الوصول است. بسیاری از اشارات، کنایات و ملاحظاتی را که مؤلف در باب تاریخ نویسی ایران، مطالعه تواریخ متفرقه، افسانه نویسی یا تبدیل سلسلهای از سلاطین به سلسله دیگر نوشته، گویا مترجم، به واسطه ملاحظاتی، از قلم انداخته و مصحح نیز به همان گونه، آنها را آورده است. اما در بعضی از جاها که برخی عبارات از قلم افتاده و به نظر مصحح، ادای مطلب موقوف بر آنها بوده، توسط او افزوده شده است.
این اثر، مدتها در مدارس هند تدریس میشده و مزین به تصاویری از پادشاهان ایران از جمله کیومرث، سیامک، شاهان صفوی، قاجار و... است. مزیت خاصی که این کتاب بر نسخ سابق خود دارد، فهرست مطولی از تمام مطالب مندرج است که خوانندگان را در یافتن مطالب مورد نظر یاری میکند...
سرلشکر سر جان مَلکُم (دارای نشان شوالیهٔ حمام و نشان شیر و خورشید) (۲ مه ۱۷۶۹ – ۳۰ مه ۱۸۳۳) افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی، دیپلمات، تاریخدان وسیاستمدار بود. او در اوایل قرن نوزدهم بارها از سوی کمپانی برای عقد توافقنامههای سیاسی و بازرگانی به دربار قاجار فرستاده شد. جان ملکم در سال ۱۷۸۳ در سن چهارده سالگی با درجه ستوان دومی به ارتش کمپانی هند شرقی بریتانیا در مدرس وارد شد. هنگامی که جان ملکم به هند رسید ارتش کمپانی هند شرقی در حال جنگ باتیپوسلطان بود. یگانی که وی عضو آن بود نیز برای جنگ با نیروهای تیپوسلطان اعزام شدند.
پس از چند سال که در قالب نیروهای انگلیسی به تسخیر و شکست هندیان بومی پرداخت. او به مدت یازده سال تحت امر این نیرو خدمت کرد و سپس مجبور شد برای بازیابی سلامت خود یک سال به بریتانیا بازگردد. در سال ۱۷۹۵ به عنوان آجودان ژنرال سِر آلورد کلارک به هند بازگشت و در اشغال دماغه امید نیک با وی همراهی کرد. فرمانفرمای هندوستان سه هدف برای جان ملکم در نظر گرفته بود: نخست اینکه ایرانیها را راضی کند تا خیال کمپانی را از بابت تهدیدات زمانشاه درانی که در بخشهایی از افغانستان کنونی حکومت میکرد و تهدیدی برای هندوستان بود راحت نمایند؛ دوم، شر فرانسویهایی که در تلاش برای نفوذ به هند از طریق ایران بودند را کم کند؛ و سوم اینکه مقدمات گسترش تجارت با ایران را فراهم نماید.ملکم که در آن زمان درجه سروانی داشت، در ۲۹ دسامبر ۱۷۹۹ بمبئی را همراه با هدایای گرانقیمت سوار بر کشتی به نام همان شهر، به قصد خلیج فارس ترک کرد.
او در طول سفر هدایای زیادی بین ایرانیها توزیع کرد و هدف وی از این کار جلب رضایت ایرانیها و نمایش ثروت، فناوری و هنر انگلیسیها بود. ملکم در ۱۶ نوامبر ۱۸۰۰ (۲۵ آبان ۱۱۷۹) به حضور فتحعلیشاه قاجاررسید تا نامه شاه انگلستان را تقدیم کند. کاخ شاه قاجار و لباسهای او، ملکم را حیرتزده کرد. شاه پرسشهای زیادی در خصوص شاه انگلستان و شیوهٔ جانشینی شاهزادگان از ملکم پرسید. در ۲۷ نوامبر ملکم برای ارائهٔ هدایای خود به کاخ آمد. هدایای او عبارت بودند از ساعتهای جواهرنشان، جعبههای طلاکوب، لوسترهای شیشهای، تپانچههای زیبا، تفنگ بادی، یک الماس گرانبها و آینههایی که حمل آنها زحمت زیادی برای هیئت همراه ملکم داشت. شاه یک ساعت برای ملاحظهٔ دقیق هدیهها وقت گذاشت.
مقدمه مترجم، به ذکر سبب ترجمه کتاب و اینکه به خواهش محمد اسماعیل خان وکیل الملک از گولد اسمیت انجام گرفته، اختصاص دارد.
فصل اول: به بیان حدود و ثغور جغرافیایی و اوضاع طبیعی ایران پرداخته و در مورد مردم ایران میگوید: در کمتر ملکی مردمی قوی تر، چالاک تر و خوش ترکیب تر از اهالی آن یافت میشود و در مورد حیوانات آن معتقد است «جانوران این ملک، خصوص اسب و سگ، خیلی بزرگ، قوی و خوش صورت میشوند».
فصل ۲ تا ۷: سلسلههای پادشاهی ایران از جمله پیشدادیان (هوشنگ، طهمورث، جمشید، ضحاک و...) ، کیانیان (کی قباد، کی کاوس، کی خسرو و...) و سلاطین ساسانیه از اردشیر تا یزدجرد را بیان میکند. بسیاری از مطالب فصلهای اول تا هفتم، از شاه نامه فردوسی اقتباس شده و با روایتهای زینه التواریخ، تاریخ گزیده، روضه الصفا، حبیب السیر و منابع دیگر، مقابله شده است.
فصل ۸ تا ۱۵: حکومت خلفا در ایران و سلطنت صفاریان ، سامانیان ، دیلمیان ، غزنویان ، سلجوقیان ، اتابکان ، تیموریان و صفویه را بیان میکند.
در باب بیان سلاطین سلجوقی، از آلپ ارسلان به عنوان پادشاهی شجاع ، با سخاوت و دوست دار فضایل و علوم یاد میشود. در مورد جنگ او با قیصر روم آمده است که در روز جنگ، با دست خویش دم اسب خود را بالا بست و کفنی که از مشک معطر ساخته بودند، پوشید، تیر و کمان را انداخت و گرز و شمشیر برگرفت و با این هیئت به سپاهیان گفت: «اگر کلاه فیروزی بر کفار، امروز بر سر نهیم، فردا تاج شهادت بر سر خواهیم گذاشت».
سپاه روم جنگ را آغاز کرده و در ابتدای امر، پیروزی با آنان همراه میشود.
این امر باعث غرور رومانوس، پادشاه روم شده و بیش از حد در سپاه ایران پیش روی میکند. آلپ ارسلان چون این امر را میبیند، فرصت را غنیمت شمرده و با جمیع لشکر به یک بارگی حمله کرده و رومیان را شکست میدهد. رومانوس در این نبرد زخمی شده و به دست ایرانیان میافتد. او را نزد آلپ ارسلان آورده و شاه ایران از او میپرسد: اگر جنگ به نفع تو پیروز میشد و تو بر شاه ایران دست مییافتی، با او چه میکردی؟ رومانوس میگوید: تو را تازیانه بسیار میزدم. آلپ ارسلان: اکنون که بر خلاف خواست تو شده، باید با تو چه کرد؟ رومانوس پاسخ میدهد: اگر ظالمی بکش، اگر مردی ببخش و اگر خودستایی، در زنجیر کن و به پایتخت خویش ببر. آلپ ارسلان راه دوم را برگزیده، او و تمام امرای روم را از قید اسارت آزاد کرده و تمام آنان را مشمول عنایات ملوکانه میسازد. تصویر خوبی که از ایرانیان و پادشاهان آنان در ذهن ملکم وجود داشت، در این گونه از داستانهایی که او در جای جای کتاب خویش به کرات از ایرانیان نقل میکند به خوبی قابل مشاهده است.
جلد دوم از فصل ۱۶ آغاز شده و تا ۲۱: به بیان پادشاهان افغان ، وقایع ایام نادر شاه و اعقاب وی، بیان احوال سلسله زندیه و قاجاریه میپردازد.
در بیان احوال نادر شاه آمده است که پدرش، امامقلی نام داشته و از قبیله افشار بوده است. مؤلف عقیده دارد که پدر نادر، مردی دارای اعتبار یا منصب نبود و قائل است که خود او نیز هرگز از نسب بزرگ لاف نمیزد و به نقل از یکی از کتب مینویسد که در اوایل حال، پوستین دوزی کرده و از این ممر تحصیل معاش میکرد و مکرر از پستی نژادش صحبت داشت. گویند چون که خواست دختری از خانواد سلطنت دهلی به جهت پسرش خواستگاری کند، صاحبان دختر گفتند: رسم ما چنین است که داماد باید تا هفت پشت خود را برشمرده و بشناساند. نادر به فرستاده آنان گفت: بگو که داماد شما، پسر نادر شاه است و نادر شاه پسر شمشیر و پسر زاد شمشیر... و همین طور تا هفتاد پشت برشمرد.
از فصل ۲۲ تا ۲۶: در بیان مذهب و شریعت اهالی ایران، تصوف و عقاید فرق صوفیه ، چگونگی احوال علما، تجار، وضع محاکم، رفتار طوایف و قبایل، عادات شهر نشینان، عشایر و ایلات، طرز حکومت سلاطین و ویژگیهای اخلاقی و صفات درباریان و نزدیکان شاه، آب و هوای ایران و اختلاف طبایع اهالی شرق میباشد. مؤلف در سفرهای خود به ایران، با صوفیان ایران مراودت و معاشرت داشته و در این فصول، به تفصیل از عقاید آنان و فرقههای مختلف صوفیه سخن به میان رفته است؛ اشعار و سخنان شاعران و عارفان بنام همچون شمس تبریزی ، مولوی ، حلاج، سهل بن عبدالله، سعدی، حافظ و... را منبع عقیده صوفیان ایران دانسته و از نوشتههای او در این بخش برداشت میشود که او ارادت خاصی به این طبقه داشته و تحت تاثیر گفتار آنان قرار گرفته است.