- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 38874 - 111/3
- وزن: 2.00kg
- UPC: 80
تاریخ اصفهان
نویسنده: میرزاحسن خان جابری انصاری - جمشید مظاهری
ناشر: مشعل - بهی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 660
اندازه کتاب: وزیری گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1378 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
از روزگاران کهن تا کنون به نامهای: الیهودیه (که وجه تسمیه الیهودیه آن بود که در زمان بخت نصر، یهودیان را از بابل کوچ داده و در این مکان ساکن کرده بودند)، صفاهان، صفویان، جی، رشورجی، سپاهان، سپانه، شهرستان، صفاهان، صفاهون، گابا، گابیان، گابیه، گبی، گی، اِسپادانا و نصف جهان سرشناس بودهاست. پس از فتح توسط اعراب مسلمان و چون در عربی حرف «پ» وجود نداشته به مرور زمان با لهجه و حرف «ص» بصورت «اصفهان» تلفظ گردید.
بیشتر نویسندگان بر این باورند که چون این ناحیه پیش از اسلام، به ویژه در دوران ساسانیان، مرکز گردآمدن سپاه بود و سپاهیان مناطق جنوبی ایران، مانند بختیاری، فارس، خوزستان، سیستان و.. در این ناحیه گرد آمده و به سوی محل نبرد حرکت میکردند، آنجا را اسپهان گفته، سپس معرب شده و به صورت اصفهان درآمدهاست.
در طول تاریخ به آسانی نمیتوان رد شهر اصفهان را به طور پیوسته دنبال نمود. هر چند اصفهان در مرکز فلات ایران قرار داشت. به علت آن که در دوران پیش از اسلام گرانیگاه شاهنشاهیهای هخامنشی تا ساسانی، قلمرو غربی این شاهنشاهیها و به ویژه میانرودان بود، این شهر در کانون توجه این دودمانها قرار نداشت. در طول تاریخ تا دوران اسلامی میتوان در محل فعلی شهر اصفهان ردپای شهرهای مختلفی تحت نامهای مختلف، محلهای مختلف و حتی مردمان متفاوتی را پیگیری نمود
بنای اصفهان را به تهمورث، سومین پادشاه از سلسله پیشدادیان نسبت دادهاند. اصفهان در تاریخ قدیم با نامِ گی در پارس علیا معرفی گردیده و نیز از آن، تحتِ عنوانِ گابای یا تابای نیز نام برده شدهاست. این شهر محلِ تقاطعِ راههای عمده و اقامتگاهِ سلطنتی پادشاهانِ هخامنشی نیز بودهاست. استرابون جغرافی دان یونانی، از اصفهان به عنوانِ مرکز کشور ایران نام برده است.
نخست تشکر و سپاس خود را از بذل همم بزرگان با تحیات فایقه تقدیم مینماید و سپس تأسف روحی و قلبی را از تعسف پیشینیان که چرا در باستان ( کز نقش و نگار در و دیوار شکسته / آثار عیان بود صنادید عجم را ) به این اندیشه شرافت پیشه موقع راحت و مغتنم خود را صرف نکردند.
آثار ملی این شارستانِ نامی، از عهد باستانی، دوره ساسانی و دیالمه و سلاجقه و صفویه، که سالها مرکز قسمت بزرگ و آباد و مهم آسیا، بر همه بلاد حتی بر دمشق و بغداد از بعضی جهات برتری میجست وخاقانی به ستوه جواد اصفهانی بیهود نمیسرود :
نیل کم از زنده رود و مصر کم از جی وز خــط بغـــداد به بنای سپاهــان
و تا اوایل عمر این پیر علیل بسیاری از آنها نمایشها داشت که به قتل و غارتهای ترکمان و افغان هم از میان نرفته، افسوس چه شرح دهم اعمال ناشی از طول آمال بعضی مردم دون ایدون که صدها بقاع مسقف تبدیل به قاع صفصف شده.چه انتیکهای نفیسهاش به وسیله کلیمیان و دیگران راه لندن و پاریس را گرفته. کو سنگ سیاه معروف به سنگ الماس امامزاده احمد؟کجاست کاشیهای ماه و ستاره و بروج دوازده گانه و نجوم منظومه آسمانی که حکایت از سلاطین ساسانی مینمود؟ در مغکده که بعد مسجد شد به عهد دیالمه و کاشیهای نقش گاو و شیر و ببر جنگلی مازندران که از رکنالدوله دیلمی روایت میکرد؟و خطوط برجسته بر کاشیهای عهد جمال اسپهانی، وزیر بزرگ سلاجقه، همه در یک مسجد کوچک آقاسی، شهادت از مساعی جمیله آنان میداد.
دیگر صنایع اساتید نامی را در محرابها و کتیبههای جامع قدیم و صفه عمر بن عبدالعزیز سنجلی و درب پولاد امامزاده اسماعیل ( ع ) که از زر ناب گرانبها تر بود؟ و خطوط نویسندگان بی بدیل در سر درب مساجد و مدارس مانند شفیعیه و بابالقصر و غیرها و سایر مبانی شهر و نواحی، چشمها را خیره میداشت. اندکی گچ برای محراب مسجد بوزان ساختمان علی بن رستم انصاری را هزار سال قبل، در موزه طهران دیدم. آثار خط استاد بزرگ میر عماد را در تکیه میر، بالمره از میان بردند.
حال اگر رای اولیای امور اقتضا فرماید به شهرداری مرقوم دارند بیرون تکیه میر بر قبر استاد بزرگ خط شکسته درویش عبدالمجید، که لوح مرمری شکسته منصوب است، ساختمانی مختصر بنمایند.
باری بخواهم یک یک نفایس را شرح دهم مثنوی هفتاد من کاغذ شود.شکل قلمی مرحومین مجلسی و حاج میرزا محمد حسن امام جمعه بزرگ را از سر قبر آخوند و سر قبر آقا بردند. کاشیهای اطراف بابا رکن و بابا قاسم و دیگر گنبدها را تبدیل نمودند. نمیدانیم سنگ روی قبر دختر امیر خسرو اینجو در پای دو منار هنوز هست یا نیست. به همین چهلستون هزاران آثار میدیدم از نقاشیها. کو آیینه جهان نما ؟ کو تصویر کار حسن خان لال؟ خلاصه زبانم لال است باقی این گفته آید بی زبان.