- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 192192 - 95/3
- وزن: 0.30kg
تات نشین های بلوک زهرا
نویسنده: جلال آل احمد
عکاس : شمس آل احمد
ناشر: کتابخانه دانش
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 180
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1337 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
با یک نقشه و 30 تصویر
وقتی هنوز خیلی کوچک بودم یکی از خواهرانم را (بزرگترین آنها را) به شوهری دادند که یکی از طلاب علوم دینی قم بود و قرار بود بزودی به جای پدرش آخوند دهات بلوک زهرا بشود. این شوهر خواهر که اولین داماد خانوادهی ما بود اصلا از اهالی ابراهیم آباد بود.
وقتی هنوز آسیاب موتوری به زهرا نیامده بود … یک سهم شبانه روزی هر آسیاب سگزآباد را در ماه …تا ۷۰۰ تومان هم خرید و فروش می کردند ولی در ۱۳۳۴ این نرخ به سیصد تومان تنزل کرده بود. با توجه به تنزل عجیب قدرت خرید پول در همین مدت می توان با همین یک رقم اضطرابی را که ماشین در مزرعه و ده و زندگی روستایی موجب شده است تخمین زد.
تا سه روز پس از زفاف از خانههای بزرگان دو خانواده مجمعههای غذا برای خانوادهی جدید فرستاده می شود. وقتی این مجمعههای خالی را بر می گردانند باید در هر کدام جوراب و دستمالی و کیسهی حمامی بگذارند. توفيق شب زفاف را به ندرت نیز همان شبانه اعلام می کنند به این طریق که خبر را بر سر بام داماد بر طبل می کوبند. که بگوش خودم دو سه باری شنیدهام .
میت را اگر طرف عصر تا شب مرده باشه حتما شب در مسجد می گذارند وگرنه بر سر بام مردهشوخانه جار می زنند و اهالی که جمع شدند مراسم حنوط و کفن را انجام می دهند … بعد از کفن ، میت را اگر مرد باشد در چادر شبی می پیچند و اگر زن باشد در پارچهی سیاهی و بعد بسته را روی نردبانی می گذارند و با طناب سیاه سفت می بندند و به کول می کشند و لااله الااله …
تاتنشینهای بلوک زهرا سفرنامهای از جلال آل احمد نویسنده معاصر ایران است که به معرفی مردم تات شهرستان بوئین زهرای کنونی میپردازد.. این کتاب در واقع سفرنامهای است که در آن نویسنده شرح وقایع سفری که در هنگام کودکی همراه با پدر خویش از تهران تا ابراهیمآباد قزوین (زادگاه یکی از والدینش بوده) انجام داده را نوشتهاست.
او در این سفرنامه با نگاهی مردم شناسانه به شناسایی روستاها و شهرهای میانه راه مانند بویین زهرا و اشتهارد و غیره پرداخته است و در این شناسایی جنبههای مردم شناسی، زبانشناسی، جغرافیا و فرهنگ و آداب و آیین مردم را وانمایی کردهاست..در حقیقت گزارشی است از دست و پا زدن دو واحد کوچک اقتصادی و فرهنگی، یعنی دو روستا به نام سزجوه و برموه از توابع بلوك زهرای قزوین، در مقابل هجوم ماشین و تمدن ماشینی.
اگرچه مؤلف را در این گزارش نظر بر دو روستای نامبرده بوده است ولی از چگونگی توصیف ها و بازگویی موقعیت محلی (بعنوان وجه تمایز) کار و بار، خانه و زندگی، سوگ و سرور، افسانه، متل و گویش های مختلف می توان حاصل خواندن کتاب را در سیمای عمومی بسیاری از روستاهای دیگر این آب و خاك که با شتاب درلابه لای پیچ و مهره های ماشین های صنعتی چهره عوض می کنند دید. جلال آل احمد، در مقدمه این گزارش به علت توجهش به روستاهای مورد نظر اشاره می کند و دلیل آشنایی چندین ساله خود را با روستاهای مذکور به وضوح می نویسد.