- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 148975 - 63/6
- وزن: 0.80kg
بیراهه ؛ پاسخ به احسان طبری
نویسنده: عبدالله برهان
ناشر: رسا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 448
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1368 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
پاسخ به کتاب کژ راهه احسان طبری
نقد و نظریه هایی از خلیل مکی ,ایرج اسکندری ,همایون کاتوزیان درباره احسان طبری
ویژگی طبری که او را به عنوان یک متفکر مارکسیسم در جهان برجسته میساخت، سهمی بود که وی در آثار متعدد خود در زمینه پیریزی «اتیک مارکسیستی» دارا بود. «اتیک» که در مارکسیسم شاخهای از فلسفه شمرده میشود، در جهان سوسیالیسم، دانشی بسیار فقیر است. مراجعه به کتابهای فلسفه مارکسیستی، فقدان و یا توجه ناچیز به فلسفه اخلاق را نشان میدهد. طبری، مسلماً از نخستین کسانی بود که برای فلسفه اخلاق در مارکسیسم جایگاه ویژهای باز کرد و به آن عنایت جدی داشت.
او در نوشتار سیاسی، اجتماعی و فلسفی خود نیز کوشید تا برای اصول اخلاقی حساب باز کند. بر این اساس آثار او مضمون خشک حاکم بر بسیاری متون مارکسیستی را از دست میدهد و برای خواننده، معنیدار و با روح و جذاب میشود. بدون شک، هر نویسنده مارکسیست، مستقیم یا غیر مستقیم، علیرغم پیوستگی به جهانبینی ماتریالیسم دیالکتیک، از متن و زمینه فرهنگی جامعه خود متأثر است و همین پیوند فرهنگی است که به نوشتار او حال و هوای خاص میدهد. در مورد طبری، در آثار دوران مارکسیستی او، تأثیرات فرهنگی جامعه ایران به شکل بازتاب مفاهیم اخلاقی و عرفانی نمایان است.
آشنایی وسیع طبری با گنجینه شعر و ادب و عرفان اسلامی مسلماً در غنای اندیشه او سهم مهمی داشته و همین ویژگی، بسیاری از آثار طبری را از متون متعارف مارکسیستی، که با روح خشک مکانیستی و اقتصادگرایانه تحریر شده، متمایز میسازد. باید گفت که به دلیل این ویژگی، آثار طبری حاوی تناقض است: بار نیرومند اخلاقگرایی و آرمانگرایی ـ که به زمینه فرهنگ اسلامی باز میگردد ـ با چارچوب متدیک و عام مارکسیسم همخوان نیست و این همان تناقضی بود که سرانجام باعث گسست طبری از جهانبینی مارکسیستی شد.
احسان طبری از لحاظ سواد و معلومات آدم باسوادی بود وچند زبان را خوب می دانست. حافظهء نیرومندی داشت. ادبیات فارسی رابسیار خوب می دانست. با ادبیات قدیمی فارسی هم به خوبی آشنایی داشت. فلسفه به طور کلی وفلاسفهء اسلامی و جهان را می شناخت. البته با فلسفهء اسلامی بیشتر آشنایی داشت. او در مسکو ، مدرسهء عالی حزب و اکادمی علوم اجتماعی کمیته مرکزی ح. ک. ش. را در رشته فلسفه به پایان رسانید و در جمهوری دموکراتیک آلمان تز داکتری خود را ، تا آنجا که به یاد دارم درزمینهء فلسفه ملا صدرای شیرازی دفاع کرد. دربارهء فلسفه غرب هم اطلاعات کافی داشت. مارکسیزم را هم خوانده بود واز آن اطلاع داشت. ولی به نظرمن اطلاع او از مارکسیزم کتابی بود. نه اطلاعاتی که در گوشت وپوست او رفته باشد.
از لحاظ کارکتر شخصی نظر طبری منوط به این بود که در آخرین ملاقات با چه کسی دیدار داشته است . این را( اعضای اصلی رهبری حزب ) همه می دانستند که مواضع طبری در مسایل حزب وابسته به آخرین دیدار اوست. اگر آخرین بار با اسکندری دیدار کرده بود ، نظر او نظر اسکندری بود. اگر آخرین بار بامن دیدار کرده بود ، نظر او نظر من بود. این مطلبی است که اسکندری نیز گفته است.
کیانوری در یکی ازمصاحبه های خود در مورد احسان طبری چنین اظهار نظر می کند :
سوال : اسکندری گفته است که طبری از کیانوری می ترسید؟ اگر کیانوری در جلسه حضور داشت طبری حاضر نبود حرف بزند.
کیانوری : او بیخود می گوید، زمانی که ( دربهمن 1361 ) دستگیر شدیم ، طبری هنوز آزاد بود و دیگر من نبودم که از من بترسد. در این زمان حزب اعلامیه هایی صادر کرد که به قلم طبری است. ببینید که او در این اعلامیه چه تعریفی از کیانوری و مریم کرده است و همین آدم بعداً آن چرندیات را در کژراهه نوشت. این فرد باید چقدر متزلزل باشد.
سوال: مواضع طبری در کژ راهه تابع تحول فکری او و عدول از مارکسیزم و حزب توده است ؟
کیانوری : چرا به قول شما تحول طبری پس از دستگیری رخ داد ؟ در این جا می بینیم که با وصف آن که کیانوری نظر مثبتی در بارهء طبری ندارد،با ظرافت خاصی بیان می دارد که این تحول فکری پس ازآن صورت گرفت که طبری زندانی شد و در آنجا مجبور به نوشتن کژراهه گردید....