- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 142347
- وزن: 0.40kg
بچه های نیمه شب
نويسنده: سلمان رشدی
مترجم : مهدی سحابی
ناشر: تندر
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 687
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: 1365 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
نویسنده در این رمان به دوران گذار ازاستعمار انگلیس به استقلال هند میپردازد. این رمان را میتوان نمونهای از ادبیات پسااستعماری و رئالیسم جادویی دانست. رویدادهای این رمان در بستر اتفاقات تاریخی رخ میدهد و از این رو میتوان آن را رمانی تاریخی هم قلمداد کرد.
بچههای نیمهشب جایزه بوکر ۱۹۸۱ و جایزه جیمز تیت بلک مموریال را در همان سال از آن خود کرد. در جشن سالگرد بیست و پنجمین و چهلمین سال برگزاری جایزه بوکر، در ۱۹۹۳ و ۲۰۰۸، بچههای نیمهشب جایزه بوکر بوکرها و جایزه بهترین برگزیدگان بوکر در همه زمانها را برنده شد. همچنین این رمان تنها رمان هندی است که در لیست ۱۰۰ رمان برتر انگلیسی زبان مجله تایم از زمان انتشار در سال ۱۹۲۳ آن تاکنون قرار گرفتهاست.
بچههای نیمهشب داستان خانواده سینایی و رویدادهایی پیش از استقلال هند و جدایی از پاکستان را روایت میکند و این دو خط داستانی را به شیوهای داستانی و تمثیلی به هم پیوند میدهد. سلیم درمییابد که تمام کودکانی که بین ساعت ۱۲ نیمهشب و ۱ بامداد ۱۵ آگوست ۱۹۴۷ به دنیا آمدهاند تواناییهایی خارقالعاده دارند؛ از این رو، تلاش میکند تا این کودکان ناهمگون را گرد هم آورد. این گردهمایی یا به عبارت دیگر کانون بچههای نیمهشب ملغمهای است از همه مسائلی که هندِ هفتاد و دو ملت در روزهای آغازین استقلال با آنها مواجه بود.
مسائلی از قبیل تفاوتهای فرهنگی، زبانی، مذهبی و سیاسی. سلیم به عنوان رابط تلهپاتی دست به کار میشود تا صدها کودکی را که هر یک در گوشه و کنار کشور هند پراکندهاند دور هم جمع کند و دریابد تواناییهای ویژه هرکدام به چه دردی میخورد. او پی میبرد که در واقع کودکانی که نزدیکتر به نیمهشب، یعنی ساعت دوازده شب، به دنیا آمدهاند، قدرت بیشتری از سایرین دارند. شیوا، خدای نابودی سلیم و پرواتی که از او با نام پرواتی جادوگر یاد میشود، دو کودکی هستند که تواناییهای قابل توجهی دارند و نقش عمدهای را در داستان سلیم بازی میکنند.
در همین حال، سلیم ناگزیر است با مشکلات زندگی شخصیاش نیز دست و پنجه نرم کند. مهاجرتهای پیدرپی خانواده سلیم و جنگهای متعددی که در شبهقاره رخ میدهد زندگی او را تحت تأثیر قرار میدهد. در همین زمان، سلیم به بیماری فراموشی دچار میشود تا آن که در یک تبعید شبهاساطیری به جنگل سونداربان حافظهاش را بازمییابد و دوباره با دوستان زمان کودکیاش ارتباط برقرار میکند. بعدتر، هنگامی که ایندیرا گاندی در هند وضعیت اضطراری اعلام میکند و پسرش سانجی گاندی زاغهنشینان را از مسجد جامع دهلی بیرون میکند سلیم با ایندیرا گاندی درگیر و در نتیجه دستگیر میشود.
او مدتی را به عنوان زندانی سیاسی در زندان میماند. در این بخشهای رمان انتقاداتی به ایندیرا گاندی وارد میشود. سلیم سینایی فکر میکند ایندیرا گاندی، که از او با عنوان "بیوه سیاه" یاد میکند، در دوره حکومت اضطرار، پا را از حد خود فراتر گذاشته و شهوت قدرتطلبی چنان در او رشد کرده که پهلو به خدایی میزند. حکومت اضطرار پایان دوران قدرت بچههای نیمهشب را رقم میرند و سلیم سینایی چارهای نمیبیند جز آنکه به تکهپارههای زندگیاش چنگ بیندازد و زندگینامه خود و مردم کشور هنوز نوپایش را بنویسد و برای پسرش باقی بگذارد. پسری که مانند پدر هم سَروَر و هم قربانی زمانه خود است.