- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 189725 - 121/2
- وزن: 0.30kg
بودن با دوربین
نویسنده: حبیبه جعفریان
ناشر: حرفه هنرمند
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 128
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
کاوه گلستان : زندگی ، آثار و مرگ
... اولینبار کاوه را با خیام دیدم ، وقتی که مرده بود داشتم مجله فیلم میخواندم و دیدم آن بالا نوشته پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ. دیدم درباره عکاس معروفی است که در عراق کشته شده است. من این عکاس معروف را نمیشناختم. حتا شک دارم که میدانستم فرزند ابراهیم گلستان است. ولی دیگر نتوانستم رهایش کنم. کاوه اینطور بود. اگر یک بار او را میدیدی ، دیگر نمیتوانستی رهایش کنی و من نکردم. تمام روزها که به دنبال این کار میدویدم دنبال مصاحبههایش ، قرارهایش و نوشتنش ، حالم به طرزی باورنکردنی خوب بود. خوب و به طرز خوشایندی آشفته.
گلستانها علائم حیاتی را در آدم بیدار میکنند. احساساتیات میکنند. تحسینت را برمیانگیزند و خشمت را. از پیر و جوان. زنده و مرده. از آنها میترسی و در عینحال به طرفشان کشیده میشوی. تأثیری که شاید کاوه هم روی آدمها میگذاشت. به قول بهمن جلالی ، ممکن است بعدها عکاسی بهتر از کاوه بیاید ، ولی مثل او نمیآید. ملغمهای مثل او دیگر نمیآید. فضای رشد او آنقدر پیچیده بود که بعید است دیگر تکرار شود. روایت آدمها از او مثل او هم نیست و این به شخصیت خود کاوه برمیگردد.
فهرست
- می توانی نگاه نکنی: حبیبه جعفریان ( مقدمه )
- و اید، با صدای بلند: شهریار توکلی ( مقدمه ناشر )
- چاشنی این غصه ها: بایک احمدی
- درباری کاوه گلستان: یک زندگینامه ی کوتاه
- مادر: قلبم سوراخ است ( گفت وگو با فخری گلستان )
- همسر: و ما دوره می کنیم شب را و روز را ( گفت و گو با هنگامه گلستان )
- خواهر: آن که گفت نه! ( گفت و گو با لیلی گلستان )
- همقطار: مردی که بر آتش نشسته بود ( گفت و گو با بهمن جلالی )
- شاگرد: خبر، جایی است که تو ایستادهای ( گفت و گو با پیمان هوشمندزاده )
- نگاه کن؛ به من نگاه کن؛ به من! ( عکس نگاری « لحظه ی شهادت »، یوریک کریم مسیحی )
- عکس ها