- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 158743 - 107/4
- وزن: 0.30kg
بهشت خاکستری
نویسنده: سید عطاءالله مهاجرانی
ناشر: امید ایرانیان - قصیده سرا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 237
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1382 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ~ نو
مروری بر کتاب
سپیدی چشمانش سرخی می زد. چند مویرگ پاره شده بود. قاب چشمانش از همیشه آشکارتر به نظر می رسید. گرمی اشک را برگونه اش احساس کرد. و در لا به لای ریش سیاهش که گاه سایه ای از سپیدی را می شد در آن دید گم شده بود. و با سر زبان طعم شور آنرا چشید وگفت:
- حتماً می شود؛ تاکید بر «نمی شود»، کار آدمهای ناتوان و منفی گراست، کسانی که انتظار دارند کارها خود به خود سامان پذیرند. مدتی پیش به باغ پیرمرد عاشقی رفته بودم که بر پای کوه خانه ساخته بود. شعارش این بود «همیشه نمی شه میشه».
چرا شما نومیدید و می پندارید نمی شود بر زمین بهشت ساخت. من می توانم جامعه ای آرمانی که مثل نگین درهمه ی تاریخ بدرخشد. چرا به عنایت خداوند اعتماد ندارید؟ انسان به صورت خداوند آفریده شده است، باید در جهانی خدایی زندگی کند، نه شیطانی و جهنمی. من برای زندگانی انسان برای تکامل معنوی او شرایطی بهشتی فراهم می کنم. شرایطی که در آن گناه اتفاق نیفتد.
همه حاضران متحیر شدند و این جمله (گناه اتفاق نیفتد) را به گونه ای ادا کردند! برخی تنها زیر لب زمزمه کردند «گناه».
برخی دستها را به آسمان بردند و خدا را سپاسگزاری کردند که به آنان توفیق داده تا در روزگاری زندگی کنند که گناه اتفاق نمی افتد. پیرمردی با حالتی که دماغش مدام تیر می کشید و فین فین اش، جملاتش را قطع می کرد، پرسید: چگونه گناه اتفاق نمی افتد؟ در جامعه اتفاق نمی افتد یا در ذهن؟ می خواهید جامعه ای معصوم بسازید که هیچکس در اندیشه گناه نباشد یا می خواهید امکان تحقق گناه وجود نداشته باشد. گناه یک امر عینی است یا ذهنی؟رمان بهشت خاکستری نگاهی به مقولهی قدرت، تنهایی و ثمرهی آن است. قدرت بیمهار حتّی در خوشباورانهترین شکل ممکن که میخواهد برای مردم بهشت بسازد، محصول کارش جهنم نفرتانگیزی است که همه از آن میگریزند و نه بهشت درخشندهای که همهی انسانها جذب آن شوند....
...چرا آدم از بهشت بیرون آمد؟ لااقل اندکی مراقبت میکرد و دندان روی جگر میگذاشت. چرا گندم خورد؟ چرا در جستجوی قدرت بیپایان بود؟ قدرت بیپایان نردبان بهشت نیست، نردبان جهنم است. چرا اشرفی باید با سر توی دیوار شیشهای برود؟ چرا شقایق اشرفی باید نقش دیوار شود؟ چرا ایوب محبتی لالهی گوشهایش را بریده است؟ چرا پری وحدتی دیوانه شده است؟ چرا همه از بهشت میگریزند؟