- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 193608 - 114/7
- وزن: 0.56kg
بهترین اشعار والت ویتمن
نویسنده: والت ویتمن
مترجم: سیروس پرهام
ناشر: سخن
زبان کتاب: فارسی - انگلیسی
تعداد صفحه: 280
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1338 - دوره چاپ : 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ مهر دارد ؛ لبه جلد سائیدگی دارد
مروری بر کتاب
والت ویتمن در ۳۱ مه ۱۸۱۹ در خانوادهای پرجمعیت در وست هیلز، هانینگتون به دنیا آمد. در ۱۲ سالگی، پس از ترک تحصیل، به کار در چاپخانه و مطالعهٔ آثار ادبی از هومر و ویلیام شکسپیر تا تورات پرداخت. او تا ۱۷ سالگی در نیویورک به عنوان متصدی چاپ کار کرد و با هنر و ادبیات جدید آشنا شد. پس از مدتی معلمی، در زادگاه خود، از سال ۱۸۴۱ به روزنامهنگاری حرفهای پرداخت و این شغل را با وقفههایی تا آخر عمر ادامه داد.
روزنامهٔ لانگ آیلَندر (Long Islander) که ویتمن مؤسس آن است، هنوز چاپ میشود. او به عنوان طرفدار دموکراسی و آزادی به مبارزهٔ سیاسی میپرداخت که به علت عضویت در حزب خاک آزاد در سال ۱۸۴۸ سرویراستاری مجلهٔ «دیلی ایگل» بروکلین را از دست داد. پس از مدتی روزنامهنگاری در نیواورلئان به بروکلین بازگشت؛ روزنامهٔ آزادیخواه «بروکلین فریدوم» را تأسیس کرد و شروع به توسعهٔ شیوهٔ خاص خود در شعر نمود. تا اینکه در سال (۱۸۵۵) نخستین دفتر شعر خود را با عنوان برگهای علف شامل ۱۲ شعر بدون عنوان و یک مقدمهٔ تاریخی، منتشر کرد. او خود جلد کتاب را طراحی، حروفچینی و با هزینهٔ شخصی چاپ کرد.
ویتمن ویرایش دوم برگهای علف را در سال ۱۸۵۶ منتشر کرد که شامل ۳۳ شعر و نامهای از رالف والدو امرسون (که بر ویرایش اول کتاب نوشته بود) و درآمدی طولانی از ویتمن در پاسخ امرسون بود. او ویرایش و تکمیل این کتاب را تا آخر عمر ادامه داد و نسخههای مختلفی از آن به چاپ رساند. آخرین ویرایش برگهای علف معروف به «ویرایش بستر مرگ» که او در سال ۱۸۹۲ پیش از مرگ منتشر کرد، کتابی بزرگ با ۳۸۳ شعر است که در ۱۴ فصل تنظیم شدهاست و فصلها عنوان «کتاب ۱» تا «کتاب ۱۴» را دارند.
در زمان جنگ داخلی، ویتمن به نیویورک و سپس برای کمک به برادر مجروحش به واشینگتن رفت. با مشاهده تعداد بیشمار مجروحان جنگی به کار در بیمارستان و رسیدگی به مجروحان پرداخت و یازده سال آنجا ماند. در ۱۸۷۰ به دیدار مادر پیرش در نیوجرسی رفت و تا آخر عمر همانجا ماندگار شد که تا سال ۱۸۸۲ در خانهٔ برادرش و بعد از آن در خانهٔ خود زندگی میکرد. در سال (۱۸۹۱) کتاب خداحافظ خیال من را چاپ کرد و همواره به بازبینی برگهای علف مشغول بود، تا در سال ۱۸۹۲ در مقبرهای که پیش از مرگش ساخته بود به خاک سپرده شد.
من آواز خویشتنم را سرمی دهم
آواز شخصی عامی . بــه همراه خود
اكنون جــهان دموكراتیک بــه سخن درآمده است
جــهان یكدست و متحد.
بــه خاطر فیزیولوژی ام
با سرتاپایم آواز می خوانم
نــه چــهره بــه تنــهایی شایستــه ی خلاقیتِ هنری است . نــه مغز.
من می گویم
كلِ فرم از هر نظر ارزش بیشتری دارد
من آوازِ برابری زنان با مردان را سرمی دهم
بــه خاطر گسترده زیستن در هیجان
تپش . و قدرتامید بخش.
بــه خاطر آزادترین شكل فعالیت
در سایه ی قوانین آسمانی
من آواز انسان مدرن را سرمی دهم .
***
آهستــه و پیوستــه
مرا در بر می گیرد
در پایان باشکوه روز
در ساعتی مقدس
در ساعت بازگشت
آوایی می پیچد در حنجره ام
و تو ای روحانیِ پاک
ای زمین
ای زندگی
تا آخرین پرتو درخشان
تو را ترانــه خواهم خواند
باز کن … دریچــه ی روحم را . چشمــهای روحم را
کمال را ببین … وزمزمــه ی شادی سر بده
زندگانی طبیعی
همــه چیز را تا ابد
مومنانــه می ستاید
و پیروز می داند
همــه چیز درخشان است
چیزی کــه ما فضایش می نامیم . فضای جانــهای بی شمار
درخشان است راز حرکت در همــه ی موجودات . حتی در ریزترین حشرات
درخشان است قدرت بیان . حواس انسان
گذر نور . و بازتاب نور ماه در آسمان غربی
درخشان است هرچــه می بینم یا می شنوم یا لمس می کنم
هرچیز و همــه چیز
خوبی در همــه چیز
در رضایت و اعتماد بــه نفس حیوانات
در بازگشت سالانــه ی فصل ها
در سرخوشی جوانی
در قدرت و هیجان مردانگی
در عظمت و ارزندگی سالخوردگی
در چشم انداز متعالی مرگ.
باشکوه است رفتن
باشکوه است ماندن
باشكوه است قلب
آنگاه كه می پاشد قطره های بی گناه خونــها ی هماتتد را
چــه لذت بخش است تنفس هوا
سخن گفتن . راه رفتن . چیزی را در دستان فشردن
آماده ی بستر برای خوابیدن
بــه بدن سرخ فام خود نگریستن
هشیار از جسم خود بودن . چنین راضی . چنین عظیم
و اینگونــه است کــه بــه خود می آیم
چنین خدای بزرگی بودن . كه منم
در میان دیگر خدایان
در میان دیگر زنان و مردانی کــه
دوستشان دارم.