- موجودی: موجود
- مدل: 192339 - 103/5
- وزن: 1.50kg
بهار و ادب فارسی
نویسنده: محمد تقی ملک الشعرا بهار
به کوشش: محمد گلبن
مقدمه: غلامحسین یوسفی
ناشر: شرکت سهامی کتابهای جیبی - فرانکلین
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 955
اندازه کتاب: وزیری لب برگشته - سال انتشار: 1355 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : در حد نو ~ نو
مروری بر کتاب
مجموعه صد مقاله از ملک الشعراء بهار
کتاب بهار و ادب فارسی مجموعه یکصد مقاله تحقیقی و ادبی از ملک الشعرای بهار است که به صورت موضوعی و به ترتیب تاریخ نگارش مقالات به چاپ رسیده است این شیوه تدوین خواننده را با عقاید نویسنده در زمان های متفاوت در یک زمینه و همچنین زمینه های گوناگون آشنا می کند و در می یابد که از نظر زمانی همه جا همراه و همگام نویسنده است این اسلوب تنظیم سیر کمالی نثر نویسی بهار را نمایان تر می سازد.
...در عهد باستان سوگندان گوناگون معمول بوده است و عمل سوگند خوردن یا سوگند دادن را، که بایستی در حضور موبدان صورت پذیرد «ور» می گفته اند و «ور» نیز به اقسام و انواع بوده، از آن جمله «ور گرم» که باید سوگند خوار دست در آتش کند، یا انگشتان را در آب جوشیده یا روغن گداخته فرو برد، و یا روغن داغ و سرب گداخته یا مس گدازان بر سینه او فرو ریزند و در همه این حالات مرد سوگند خوار نسوزد و به سلامت بیرون آید.
و یکی از یادگارهای کهن که از «ور گرم» در داستانهای ایران باقی مانده است، سوگند «سیاوخش» است در حکایت تهمتی که «سودابه» زن پدرش «کاوس» به او زده بود و او برای پاکدامنی خویش از کوه آتش که عظیمترین اقسام «ور گرم» بود، عبور کرد و نسوخت، چنانکه فردوسی در این معنی می فرماید:
زهر در سخن چون بر این گونه گشت
به آتش بباید همی بر گذشت
چنین است سوگند چرخ بلند
که بر بیگناهان نیاید گزند
نهادند بر دشت هیزم دو کوه
جهانی نظاره شده هم گروه
گذر بود چندانکه جنگی سوار
میانش به تنگی نکردی گذار
پس آنگاه فرمود پر مایه شاه
که بر چوب ریزند نفت سیاه
...و بعید نیست که داستان «ابراهیم» پور «آزر» بتگر نیز که به آتش رفت و آتش بر او گلستان شد در اصل عمل «ور گرم.» بوده است.و نیز داستان مس گداخته که بر سینه «آذرپاد مارسپندان» پور «زرتشت» از علمای بزرگ زردشتی در حضور شاهنشاه ساسانی ریختند و گویند وی عریان خفته و مس گداخته بر او ریختند و مس گدازان مانند شیر سپند از اطراف پستانهای آذرپاد فرو می- ریخت و او را زیانی نمی رسانید از این قبیل بوده است.