- موجودی: موجود
- مدل: 135084 - 23/7
- وزن: 0.20kg
به مجنون گفتم زنده بمان
نویسنده: فرهاد خضری
ناشر: روایت فتح
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 137
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1386 ~ 1383 - دوره چاپ: 4 ~ 3
مروری بر کتاب
حمید باکری - مصور
چشم تو خورشید رابر نمی تابد ، پس بیهوده چشم در خورشید مدوز. سهم تو از خورشید آن است که ذر آینه می بینی اما روزگار آینه ها نیز سپری گشته است.
آینه های شکست گرفته و هزار تکه هر یک به قد خویش ، قدری نور می تابند و هریک به قدرخویش ، پاره ای از خورشید را حکایت می کنند.
روزگاری بوده است که آینه های پی در پی روزهای سرد زمین رادر تابش خورشیدهای مکررغرقه می کردند ، اما چیزی نمی گذرد که آینه ها یک یک شکست می گیرند و یاد خورشید در خرده های آینه بر زمین می ماند ؛ چیزی نمی گذرد که در نبود آینه ها خورشید فراموش می شود و روی در خفا می کند ؛ چیزی نمی گذرد که لاجرم تنها راه ما به خورشید از این پاره های آینه راست می شود.