- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 166495 - 64/0
- وزن: 2.00kg
به باغ همسفران
به کوشش: روئین پاکباز , یعقوب امدادیان , توکا ملکی , ز. زهتاب
ترجمه به انگلیسی: گیتا میرسعیدی - فیروزه مهاجر - پیام پریشان زاده
ناشر: نظر
زبان کتاب: فارسی - انگلیسی
تعداد صفحه: 230
اندازه کتاب: رحلی گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1379 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو ؛ لبه روکش کتاب زدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
تابلوهای رنگی گلاسه
در این کتاب ، مخاطبان با زندگی ، آثار و سبک کار سه نقاش ایرانی هوشنگ پزشک نیا ، سهراب سپهری و حسین کاظمی آشنا می شوند. کتاب متشکل از سه بخش است که هر بخش آن به معرفی یکی از نقاشان اختصاص دارد.
پزشک نیا یکی از نوابغ هنر مدرن ایران بود که عمر کوتاهش مجال هنرنمایی بیشتر را از او گرفت . اگر به تاریخ و برهه ای که او به هنر مدرن روی آورد دقت شود ( دهه ۲۰شمسی) و اینکه او شاگرد پرفسور لئوپولد لوی نیز بوده اهمیت هنر او بیشتر نمایان می شود .نوع تکنیک این هنرمند منحصر به فرد است و او صاحب خلاقیت بالایی بوده.پزشک نیا مقلد کسی نبوده و بدون نگرانی از قضاوت مردم، صرفا به هنرش فکر میکرده است.
هوشنگ پزشک نیا به روایت دست خط پشت قرآن در روز 4 خرداد سال 1296 در تهران به دنیا آمد.در سال 1316 از دانش سرای عالی لیسانس تاریخ و جغرافی گرفت و به تدریس در دبیرستان های کرمان مشغول شد.در سال 1321 عازم ترکیه شد و به تحصیل نقاشی و تاریخ هنر در آکادمی هنرهای زیبای استانبول زیر نظر پرفسور لئوپولد لوی پرداخت و در همین جا بود که با نقاشی مدرن جهان آشنا شد.در آبان 1323 پزشک نیا به همراه حسین طاهر زاده بهزاد ،نگارگر ایرانی آثارشان را در کنسول گری ایران در استامبول به تماشا گذاشتند.
در سال 1327 به استخدام بخش انتشارات شرکت نفت در آمد و برای نشریات شرکت نفت کارهای طراحی و نقاشی می کرد.پزشک نیا در سال 1340 به سوییس،انگلیس و فرانسه سفر کرد و آثارش را به نمایش گذاشت.او در غروب 16 آذر 1351 شمسی بر اثر سکته قلبی در منزل خود در محله دروس تهران درگذشت.در زمستان 1379 موزه هنرهای معاصر تهران آثار سهراب سپهری،حسین کاظمی و هوشنگ پزشک نیا را در نمایشگاهی با عنوان "بر یاد ماندگان"به تماشا گذاشت....
حسین کاظمی نقاش بزرگ نوگرای هنر معاصر بود. وی به عنوان یکی از مدرن ترین و تاثیرگذارترین پیشگامان نقاشی معاصر شناخته شده است. او که سالیان دراز دلبسته نقاشی آبستره بود در سال های آخر عمرش اعتقاد داشت نقاشی انتزاعی جوابگوی ذهن و ذوق ایرانی نیست و نقاشی بهتر است روالی غیر انتزاعی پیش بگیرد. وی خیلی زود در هفت و هشت سالگی استعداد خودش را در نقاشی با کپی کردن و طراحی کردن از روی تصاویر کتاب ها نشان داد و به همین خاطر خانواده اش او را به مدرسه کمال الملک فرستاد.
وی در طول فعالیت خود ریاست هنرستان هنرهای تبریز و ریاست هنرستان پسران تهران، استاد دانشکده هنرهای تزیینی و سرپرستی گروه نقاشی این دانشکده را به عهده داشته است. حسین کاظمی در سال ۱۳۲۴ از دانشکده فارغ التحصیل شد و برای ادامه تحصیل و هنرآموزی به فرانسه رفت، در بازگشت آثارش را در تالار رضا عباسی به نمایش گذاشت. وی مدال اولین و دومین بی ینال تهران را از آن خود کرده بود.
آثارش دارای سبک مشخصی است و بیشتر به ایجاز و انتزاع تمایل دارد با دو عنصر گیاه و سنگ که بر زمینه تک رنگ به کار می گیرد و با استفاده از عنصر تجسمی بافت - برای القای تضاد- بیننده را به طیفی ناهمگون از عواطف می کشاند و در نهایت آرام آرام ذهن بیننده را به فضای عرفانی که در پس ظاهر تابلو نهفته است می برد و در آنجاست که عناصر به وحدت می رسند.
کاظمی در سال ۱۳۵۸، تهران به مقصد پاریس را ترک کرد و در کوی بین المللی هنرها اقامت گزید. وی در آنجا حدود ۵۰ اثر طراحی خود را به نمایش گذاشت که نیمی از آن ها به فروش رسید. وی در ۶۷ سالگی دچار بیماری حاد آرتروز گردن شد و پنج مرتبه تحت عمل جراحی قرار گرفت. با این حال، لحظه ای از کار بازنایستاد. وی حتی در بیمارستان - با وجود درد شدیدی که همواره او را آزار می داد - مرتب طراحی می کرد و چهره طبیب معالج خود را در همان زمان به تصویر کشید....
سهراب سپهری نقاشی را از کودکی آغاز کرد. او در یادداشتی با عنوان هنوز در سفرم در این زمینه می نویسد: پدرم... در طراحی دستی داشت. خوش خط بود. تار می نواخت. او مرا به نقاشی عادت داد... در دبیرستان نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی نقطه روشنی در تاریکی هفته بود. سهراب جوان در ۱۳۲۷ خورشیدی، در حالی که در تپه های اطراف قمصر نقاشی می کند، با منصور شیبانی از نقاشان و هنردوستان آن روزگار، آشنا می شود. سهراب درباره این دیدار می نویسد: آن روز شیبانی چیزها گفت. از هنر حرف ها زد. وَن گوک را نشانم داد. من در گیجیِ دلپذیری بودم. هرچه می شنیدم تازه بود.... شب که به خانه برگشتم، آدمی دیگر بودم. بدینسان سهراب به سمت نقاشی مدرن کشیده می شود، در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته می شود و در جریان سفرهای بعدی به اروپا، آمریکا و ژاپن در این زمینه به چشم اندازهای تازه یی دست می یابد.
وی در ۱۳۳۲ خورشیدی، پس از پایان دانشکده در کاخ مرمر موفق به دریافت مدال درجه یک فرهنگ از محمدرضا پهلوی می شود. محمدرضا پهلوی از او می پرسد: به نظر شما نقاشی های این اتاق خوب است؟ سپهری بی هیچ تزلزلی پاسخ منفی می دهد. محمدرضا پهلوی زیر لب می گوید: خودم می دانستم.او تا پایان عمرش در بیش از ۳۰ نمایشگاه فردی و گروهی در داخل و خارج از کشور شرکت می کند: تهران، ونیز، موزه بندر لوهاور و جشنواره روایان فرانسه، بریج همپتن آمریکا، نگارخانه بنسون نیویورک، بازار هنر بال سوییس...آخرین نمایشگاه کارهای سپهری مدت کوتاهی پیش از مرگش در گالری سیحون تهران برگزار می شود.
سپهری از همان آغاز و همواره به طبیعت با شگفتی می نگرد. چنین ذهنیتی دستمایه کار او می شود. در طراحی، در نقش های ساده، آبرنگ ها و دیگر کارها. تجربه های آغازین سپهری، از دید خود او حتی، درخشش چندانی ندارند. او حیران جادوی طبیعت است و نه تنها در کارهای خود، بلکه در کارهای دیگران نیز خرده گیری می کند. در این چارچوب، سپهری در نامه یی می نویسد: همه نقاشی های دنیا را که روی هم بگذاریم، به اندازه سنگ کنار جاده حقیقت ندارند. هرگز زیبایی آنها به زیبایی لرزش یک دست نمی رسد. در ساخته های هنری حقیقت و زیبایی از جوشش افتاده اند. سنگ شده اند...
مهمترین ویژگی سپهری در نقاشی، تماشا و جستجو است، که گاه نگاه ایده آلیستی وی را تداعی می کند: دور شدن از قاب ها، چارچوب هایی که مردمان ... بدان خو گرفته اند ... سپهری به زیبایی بی مرز می اندیشد. چیزی که انسان را بدان دسترسی نیست و راز جستجو و ادامه و نو به نو شدن هنر نیز در همین است. چنین نگرشی هنرمند اصیل را به جستجو و کشف وامی دارد.