- موجودی: موجود
- مدل: 195503 - 41/5
- وزن: 0.50kg
بعد از او
نویسنده: تکین حمزه لو
ناشر: شادان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 396
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1383 ~ 1384 - دوره چاپ: 3 ~ 1
مروری بر کتاب
تهران : سال 1372 آفتاب همه جا پهن شده بود . حتی روی ایوان که اکثر اوقات سایه بود . سرو صدای بهم خوردن دیگ و سینی و همهمه زنهای همسایه که بلند بلند با هم حرف می زدند حیاط کوچک را پر کرده بود .
هرکس حرفی می زد و با صدای بلند به بغل دستی اش فرمان می داد انگاربا اینکار می خواست ثابت کند که کار دارد و کارش هم خیلی مهم است .محبوبه با خشنودی ذاتی اش وسط حیاط ، روی چهارپایه چوبی و کهنه اش نشسته بود و نرم نرمک برنج های توی سینی را با انگشتهای ظریفش پس و پیش می کرد.
ظاهراً تمامی حواسش به دانه های سفید و ریز برنج بود اما در واقع در افکار و رویاهایش غرق بود . طبق معمول همیشه ! هرازگاهی با صدای ناگهانی سینی یا در دیگی که تا روی زمین آرام بگیرد چند ثانیه ای با صدای بلند و اعصای خردکنی شیون می کشید ، از جا می پرید اما چند ثانیه بعد ، دوباره به دنیای خیالش برمی گشت .
سرخوش فرم و زیبایش پربود از فکر و خیال ، اما تمام این فکر و خیالات حول محور شوهر و سه بچه اش دور می زد . گاهی خودش هم از دست خودش شور می زد ؟ چرا مدام به فکر همه چیز و همه کس بود جز خودش ؟ با زناخودآگاه فکر کرد ایمان دیشب تا چه وقت بیدار بود ؟ بعد خودش جواب خودش را می داد :
« حتماً تا وقتی که یه بار دیگه کتابش را دوره کنه خدا کنه امروز هم یکبار دوره کنه و مشغول بازیگوشی با فراز و فرشاد نشه .البته خودش پسر مسئولی است ولی خوب به هرحال بچه است و وقتی با پسرخاله هاش می افته ، دیگه سراز پا نمی شناسه ...»