- موجودی: موجود
- مدل: 191231 - 39/4
- وزن: 0.20kg
برسد به دست لیلا حاتمی
نویسنده: سعید محسنی
ناشر: چشمه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 105
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1399 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
گفتم چی شد رفیق؟ از حال نروی؟ خوبی؟ گفت یادت هست آن وقت ها که می رفتیم مسابقات فوتبال؟ هر سال جزء چهارتا تیم اول بودیم. گفتم یادم هست. گفت یادت هست فلانی همیشه می گفت سوم شدن بهتر از دوم شدن است؟ یادم نبود. پرسیدم یعنی چه سوم شدن بهتر از دوم شدن است؟
گفت فلانی می گفت دوم که بشوی یعنی آخرین بازی را باخته ای، اما سوم که بشوی یعنی بازی آخر را برده ای. اگر دوم بشوی تا آخر عمر یادت هست که بازی آخری را که می توانستی ببری باخته ای، اما سوم که بشوی بازی ها برایت با خنده تمام می شود. تو سوم شدی... من اما پای بازی آخر، یکهو زمین بازی را ترک کردم. حس کردم دلم نمی خواهد بازی کنم... همین...
رمان با یک نامه آغاز میشود. نامهای از اسماعیل به دوستی دربارهی دوستِ دیگری که خودش را کشته و وصیت کرده چیزی را به دست لیلا حاتمی برسانند. مردی که در گذشتهای دور پنهان شده و با این روند بهتدریج پای آدمهایی میان میآید که هر کدام به نحوی به ماجرا ارتباط دارند.
رمان سعید محسنی قصهگوست و پیشرَونده. مکثی ندارد و مدام در حالِ ارجاع است به وقایعِ امروز ما و تأثیرش بر سرگذشتِ قهرمانها. او تبحرِ خاصی در کنارِ هم گذاشتنِ شخصیتهای فرعیای دارد که اصلاً گمان نمیرود در داستان نقشی داشته باشند و در نهایت این مرگ است که موتورِ محرکِ رمانِ او میشود. مرگی که در ابتدا چونان یک خبرِ کمارزش به حساب میآید و بعد بسیاری را درگیرِ چیستی خود میکند.