- موجودی: موجود
- مدل: 196740 - 33/1
- وزن: 0.35kg
برزخ اما بهشت
نویسنده: نازی صفوی
ناشر: ققنوس
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 288
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1393 _ 1388 - دوره چاپ: 12 _ 8
مروری بر کتاب
«برزخ اما بهشت» تصویری از زندگی زنی است با روحی زخم خورده، که پس از پایان دادن به زندگی مشترک سراسر رنجبارش، به نزد خانوادهاش باز میگردد تا در آن مأمن مألوف، آلام گذشتهاش را به فراموشی بسپارد. غافل از اینکه تنهایی زن، رنج مضاعفی است که بر شمار زخمهای روحش میافزاید.با این همه، اینبار، روزگار جفاکار گویی بر آن است تا آرامش از دست رفته را با حضور عزیزانش به او بازگرداند...
...یادم هست آن روز وقتی ته راهرو نگاهم بهش افتاد، درست مثل اینکه چشمم به ملکه عذاب بیفتد، بدنم یخ کرد.وحشت وجودم را پر کرد و زانوهایم سست شد و با اینکه تنها نبودم، بیاراده قدمهایم کند شد. دلم میخواست خودم را پنهان کنم و پشت کسی پناه بگیرم و از آنجا فرار کنم...
«چقدر طول کشید که اوضاع کمی آرام شد، نمی دانم. به هر حال از لابه لای حرف های حسام و رعنا معلوم شد که رعنا تصمیم داشته بی خبر بیاید و همه را غافلگیر کند، ولی شوهرش چون طاقت نمی آورد به حسام زنگ زده و جریان را گفته بود و خواهش کرده بود به خاطر رعنا به کسی چیزی نگوید، ولی خودش برود فرودگاه که اگر احیانا مشکلی برای رعنا پیش آمد آن جا باشد. چون پرواز طولانی آمریکا تا ایران و بعد همراه داشتن بچه و بار زیاد ممکن بود برای رعنا دردسر باشد. خلاصه، رعنا توی فرودگاه از دیدن حسام شوکه شده بود و ما هم در خانه از دیدن رعنا شوکه شده بودیم.
...دخترش کیمیا که محکم به گردنش آویخته بود و به طرز وحشتناکی غریبی می کرد، آن قدر سرش را توی سینه رعنا فرو برده بود که هنوز ما موفق نشده بودیم کاملا صورتش را ببینیم. و رعنا برای این که بتواند جلوی دیگران را که به هر ترتیبی سعی داشتند بچه را از بغلش بگیرند، بگیرد، توضیح داد که بچه اش چون آن جا معمولا جز خود رعنا و بهرام، شوهرش، تقریبا کسی را ندیده و مخصوصا جای شلوغ نرفته، کلا همین طور است و غیر از بغل رعنا، بغل کس دیگری نمی رود و طول می کشد تا آشنا شود ...