- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 188387 - 114/2
- وزن: 0.50kg
بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی
نویسنده: آیت الله مرتضی مطهری
ناشر: حکمت
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 406
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1359 - دوره چاپ : 1
کمیاب - کیفیت : در حد نو
مروری بر کتاب
کتاب حاضر قسمتی از نوشتههای اقتصادی متفکر شهید استاد مطهری قدسالله سره الشریف است که از دو بخش تشکیل میشود. بخش اول یک بحث کلی و منسجم در مبانی و فلسفه اقتصاد اسلامی است که به همین جهت آن را بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی نامیدیم و بخش دوم شامل رسالههای مختلف در مسائل گوناگون اقتصاد اسلامی است. در مقدمه این مباحث، مناسب دیده شد که برای آشنایی خوانندگان با نظرگاه کلی استاد در زمینه مسائل اجتماعی- اقتصادی، به ذکر گزیدهای از یادداشتهای آن شهید سعید درباره عدالت اجتماعی، به عنوان مقدمه مؤلف، بپردازیم ...
برای تنظیم این کتاب، پس از مطالعه کلیه نوشتههای اقتصادی استاد، معلوم شد که به طور کلی این نوشتهها به دو بخش تقسیم میشوند. قسمتی که از نظر منطقی دارای ارتباط و نظم معینی نسبت به یکدیگر بوده و اگرچه در یک مجموعه و به صورت کتاب واحدی تدوین نگردیدهاند ولی با مطالعه آنها کاملاً معلوم است که اجزای مرتبط کل معینی میباشند. قسمت دیگر این نوشتهها، رسالههای گوناگون و یادداشتهای متفرقه در موضوعات مختلف اقتصادی است. در بخش دوم، تنها بحث بیمه به صورت سخنرانی در انجمن پزشکان بوده که از نوار استخراج شده است.
در تنظیم کتاب، مطالبی به صورت پاورقی یا بعضاً در متن، از سوی ناشر اضافه گردیده است که در همه جا داخل [کروشه] قرار گرفته است. خود این اضافات حتیالمقدور از دیگر نوشتههای استاد شهید نقل گردیده و یا احیاناً ذکر مأخذ و نقل مدارک کتاب بوده است و به هر حال سخنی که درباره مجموع آنها میتوان گفت اینکه واقعاً جنبه توضیحی داشته و هیچگونه اضافهای بر مطلب استاد محسوب نمیگردند. به طوری که خواننده با حذف تمامی آنها، چیزی از اصل بحث را از دست نداده و فقط جنبه سهولت در فهم مطالب را داراست....
استاد شهید ذیل نخستین عنوان یعنی «نظری به اقتصاد اسلامی» با تقسیمبندی دانش اقتصاد به «اقتصاد نظری» و «اقتصاد برنامهای و دستوری» به بررسی رابطه اسلام با این دو سنخ و نیز با مطلق پدیدارهای اقتصادی میپردازند. استاد در این بخش، با نگاه فلسفی (که خاص ایشان در پرداختن به مباحث اقتصاد اسلامی است) به رابطه اعتباریات و حقایق اشاره میکنند و آن را بر تقسیمبندی دو سنخ اقتصاد تطبیق میکنند. استاد ذیل دومین عنوان، از بخش نخست کتاب یعنی «ارزش»، در شرایطی که در همان ایام تئوری «ارزش کار» در آثار برخی از نویسندگان اقتصاد اسلامی نفوذ داشت، «آشکارا»، به رد «تئوری ارزش کار مارکس» میپردازند. قید «آشکارا» را از آن رو میافزاییم که همان ایام و حتی امروز به رغم این چنین تصریحاتی در نقد مارکس و مارکسیستها، جماعتی از ناآگاهان یا مغرضین، استاد شهید، این قهرمان مبارزه با مارکسیسم را با اشاره به کتاب مورد بحث و دیگر آرای اقتصادی ایشان، «مارکسیسمزده» جلوه میدهند.
در سومین فصل از بخش اول کتاب، با عنوان «سرمایهداری جدید» با آرای ابتکاری و تحول آفرین استاد مواجهیم. استاد در این فصل سرمایهداری جدید را «رأس و رئیس مسائل مستحدثه (یا نو پدید)» معرفی میکنند و با نقد شیوه رایج اجتهاد، در این زمینه مینویسند: «فقهای عصر، از مسائل بانک و بیمه و چک و سفته به عنوان مسائل مستحدث کم و بیش بحثهایی کرده و میکنند ولی توجه ندارند که رأس و رئیس مسائل مستحدثه، خود سرمایهداری است. زیرا ابتدا چنین تصور میرود که سرمایهداری یک موضوع کهنه قدیمی است که شارع اسلام برای آن، حدود و موازین مقرر کرده است. تجارت، اجاره، مستغلات، مزارعه، مضاربه، مساقات، شرکتها، همه اینها سرمایهداری است که در اسلام برای آنها احکام و مقرراتی تعیین کرده (شده) است. اما اینکه مقدار سرمایه کمتر یا بیشتر باشد ربطی به مطلب ندارد. ولی حقیقت مطلب اینطور نیست. سرمایهداری جدید یک پدیده جداگانه و مستقل و بیسابقهای است و جداگانه و مستقلاً باید درباره آن اجتهاد کرد».
استاد در همین فصل، برهان مارکسیسم بر نامشروعیت سرمایهداری جدید را رد میکنند و سپس خود از منظری متفاوت و البته ریشهایتر، به عدم مشروعیت سرمایهداری جدید فتوا میدهند. استاد شهید برای دستیابی به این مقصود، ابتدا مفصلاً «تئوری ارزش کار مارکس» را مجدداً و از جوانب مختلف آماج ۱۲ ایراد نقضی قرار میدهند و سپس با قاطعیت ابراز میدارند که «نظریه مارکس در باب اضافه ارزش بیش از آنکه اثبات کند کارفرما استثمارگر است، اثبات میکند که استثمارگر نیست. آن وقت میتوان کارفرما را استثمارگر دانست که مزد کارگر را با مقیاس اثر کارش بسنجیم نه با مقیاس علل ایجاد نیروی کار وی».
استاد شهید میافزایند: «به عقیده ما مشخصه اصلی سرمایهداری که آن را موضوع جدیدی از لحاظ فقه و اجتهاد قرار میدهد، دخالت ماشین است. ماشینیزم صرفاً توسعه آلت و ابزار تولید نیست، که انسان ابزار بهتری برای کاری که باید کند پیدا کرده است. بلکه تکنیک و صنعت جدید علاوه بر بهتر کردن ابزارها، ماشین را جانشین انسان کرده است. ماشین مظهر فکر و اراده و نیروی انسان بماهو انسان است. ماشین مظهر تکامل اجتماع است. تجسم تمدن تاریخی بشری است. حاصل تلاشهای عظیم فکری چند هزارساله بشری است. ماشین جانشین انسان است نه آلت و ابزار انسان. یک انسان مصنوعی است. ماشین به جای انسان نخ میریسد و پارچه میبافد، ماشین میدوزد، ماشین شخم میزند، درو میکند، خرمن میکند، بسته بندی میکند و... ماشین کارهایی که انسان با شعور مستقیم خود انجام میداد، انجام میدهد. ماشینیزم این طور نیست که ابزار دستی انسان را تکمیل کرده باشد مثل اینکه بیل بهتر و ظریف و کارد و چاقوی بهتر یا قیچی بهتر در اختیار انسان قرار دهد. حتی این طور نیست که به جای قوه و بازوی انسان، قوهای از طبیعت استخدام کرده باشد و کارش فقط این باشد که مثلاً ابزاری را که انسان با دست خود باید حرکت دهد یا فشار دهد ماشین حرکت میدهد و فشار میدهد... ابزار بودن ماشین در عصر حاضر نظیر ابزار بودن انسان برای انسان است. ماشین به آن جهت اینقدر قدرت تولید دارد که جای شعور مستقیم انسان را گرفته است... ماشین مظهر فکر و شعور مخترع، به عبارت بهتر مظهر پیشرفت و ترقی و تکامل اجتماع است که در اختیار سرمایهداری قرار گرفته است.
ماشین یک قطعه فلز ساده مثل یک کارد نیست که خاصیت شعور طبیعی انسان منفرد باشد، یک چوب ساده نیست که از جنگل بریده شده باشد و به اجتماع و بلکه به انسان ارتباط نداشته باشد. ماشین که کار میکند در حقیقت مغز فلان دانشمند است که با آلات و عضلات فلزی کار میکند. بلکه مغز اجتماع و ترقی اجتماع است و بالاخره اجتماع بماهو اجتماعی است که به صورت ماشین در طول صدها قرن در آمده و کار میکند. نبوغ جامعه انسانی در امتداد تاریخ است که به این شکل درآمده است. اینجا است که ما میتوانیم ادعا کنیم که سوسیالیسم مارکس واژگونه است... سوسیالیزم مارکسیزم مبتنی بر این اصل است که ماشین سرمایه ثابت است و نیروی کار سرمایه متغیر، در عین حال قادر نیست که ثابت کند چرا نیروی کار، یا نیروی بازوی انسان، سرمایه متغیر است و ماشین سرمایه ثابت. در صورتی که طبق اصل تساوی ارزش و کار، ارزش هر دو به اندازه کاری است که صرف تولید آنها شده است و هر چیزی طبق اصول مادی حضرات، فقط قادر است حداکثر به مقدار کاری که صرف خودش شده است، تولید کند.
اما سوسیالیزمی که پایهاش اکنون ریخته میشود، مبتنی بر اصل تغییر سرمایه ماشینی است، سوسیالیزم مارکسیزم، حداکثر این است که مدعی میشود سرمایهدار از طریق غیر مشروع سود میبرد اما چرا سرمایهاش از او انتزاع و به اجتماع سپرده شود؟ جوابی ندارد. اما طبق این سوسیالیزم، علتش این است که ماشین تعلق به اجتماع دارد و از اول فرد نمیتواند مالک آن شود. به علاوه چنان که در گذشته گفتیم و بعد از این نیز توضیح خواهیم داد. سوسیالیزم مارکس بیش از آن اندازه که سرمایهداری را ظالمانه جلوه دهد عادلانه جلوه میدهد.».
در ادامه این بحث، استاد شهید به میزان ارزشآفرینی اشیا میپردازند. استاد در این بخش به طرح چهار اشکال به نظریه ارزش اضافی مارکس دست مییازند. از بحث استاد چنین نتیجه گرفته میشود که نظریه مزبور «صرفنظر از ایراداتی که بر پایه و مبنای آن یعنی نظریه تساوی ارزش با کار وارد است خود نیز نظریه صحیح و موجهی نمیباشد.» استاد بر خلاف تز مارکس بر این اعتقادند که اگرکار کارگر را «با مقیاس اثر کار وی سنجیم، آن وقت میتوانیم ادعا کنیم که قیمت واقعی مزد کارگر باید به تناسب اضافه تولید بالا برود و حق طبیعت زنده در مقابل طبیعت مرده باید محفوظ بماند.»
در ادامه همین فصل آرای استاد در نقد دیگر ایدههای مارکسیستی (منتها از منظری ریشهنگر و ضد سرمایهداری) را پیش رو داریم همچون نقد «زمان کار به مثابه مقیاس سنجش کار» و نقد نظریه «کار اجتماعاً لازم». استاد سپس مجدداً، به بحث ارزش از منظر «اقتصاد اخلاقی» میپردازند و به اشکالات فقهی اسلامی وارد بر «نظریه تساوی ارزش با کار» که از سوی مارکسیستها و سوسیالیستها ارائه شده میپردازند.
در چهارمین فصل از بخش اول کتاب، استاد به بحث ارزش اضافی میپردازند. استاد در این فصل یکی دیگر از آرای سوسیالیستها و منجمله مارکسیستها که ارزش اضافی را از مشخصات سرمایهداری جدید میدانند رد میکنند و رأی خود در تبیین سرمایهداری جدید و ریشه عدم مشروعیت آن را این چنین بیان میکنند که: «ریشه خلافکاری سرمایهداری جدید و همچنین تجارت را تا آنجا که با کارخانه داری مربوط است باید در تحت اختیار قرار دادن وسایلی که به عموم مردم تعلق دارد و قابل خرید و فروش نیست، جستوجو کرد.
در پنجمین فصل از بخش اول کتاب، استاد به «تضاد میان شعارهای مارکس با اصول مکتب او» میپردازند. ایشان مینویسند: «به عقیده ما کارل مارکس بیش از آن اندازه که سرمایهداری را ظالمانه جلوه بدهد، عادلانه جلوه داده است. آن را تبرئه و تطهیر کرده است.» دومین بخش ازکتاب نیز (همان طور که پیش از این آمده بود) به مجموعهای از مقالات اقتصادی استاد و مکتوب یک گفتار از ایشان اختصاص دارد.