دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

برادران کارامازوف ؛ دو جلدی

برادران کارامازوف ؛ دو جلدی
درحال حاضر موجود نمی باشد

برادران کارامازوف

نویسنده: فئودور داستایوفسکی
مترجم: مشفق همدانی
ناشر: جاویدان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 970
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1344 - دوره چاپ: 2

کمیاب - کیفیت :  درحد نو

 

مروری بر کتاب 

مهمترین اثر این نویسنده بزرگ روس است که هرچند از« جنایت و مکافات» از نظر ساخت نازل‌تر باشد، دارای آنچنان قوت و شدت دریافت و تحلیلی است که آن را به شمار یکی از باارزش‌ترین دستاوردهای ادبیات اروپایی نیمه دوم سده نوزدهم درمی‌آورد. طرح این اثر در ذهن نویسنده می‌بایست نخستین بخش زندگینامه مشروحی باشد مختص آلیوشا، جوانترین فرزند از میان برادران کارامازوف.

داستایفسکی قرار بود از روایت سرگذشت دوران نوجوانی آلیوشا، چارچوبی ساخته که تکوین وقایع برجسته دوران سالمندی او را بازنمایاند. لیکن سرگذشت ماهیگیری بزرگ، که داستایفسکی پاره‌ای از طرحها و یادداشتهای آنها را محفوظ داشته است، ناتمام ماند.

رمان برادران کارامازوف در وضع موجود به صورت وقایع‌نگاری ناقصی به نظر جلوه می‌نماید که داستان کینه شدید برادران کارامازوف را نسبت به پدر، در چارچوب یکی از شهرهای کوچک روسیه، روایت می‌کند. خانواده کارامازوف ها مرکب است از فیودور سالخورد، میتیا، ایوان و آلیوشا، فرزندان مشروع، و سمردیاکوف ، فرزند نامشروع او.

این رمان نمونه آن چیزی است که در دوران افول ناتورالیسم، «رمان افکار» خوانده شد و صحنه نمایش اضطرابهای روح اروپایی گردید. داستایفسکی در هیچ‌یک از آثار دیگر خود به این خوبی نشان نداده است که ادبیات باید برای آشکار ساختن مسائل بی‌شماری به کار رود که برآدمی بار شده‌اند، بی‌انکه در دل به وجود آنها اذعان کنیم یا جرئت مقابله با آنها را داشته باشیم. برادران کارامازوف در مجموع تحلیل مشروح نفسانیات انسانی از دیدگاه اخلاقی محض است.

میتیا از این عقیده چنین عبارت می‌کند: «دل آدمی چیزی جز نبردگاه خدا واهریمن نیست.» در حقیقت، ثنویت پرعمقی برسراسر داستان بال‌گستر است. از سویی، شاهد آلیوشا هستیم، شاهد آفریده‌ای بهره‌ور از رحمت فطری لیکن نه معاف از مواریث پدری؛ از سوی دیگر،‌ سمردیاکوف جای دارد که سراپا قانقرازده و پاک محروم از حس مسئولیت است؛ لیکن با این همه، مستعد آنکه در آخرین لحظات به غایت پوچی و هیچی خود پی می‌برد و به خودکشی کشیده شود. میان این دو قطب، میتیای پرحرارت و ایوان شکنجه دیده جای دارند؛ یکی اساساً انفعالی و دیگری خیالبافی دیوانه و درمان‌ناپذیر، لیکن هردو به یکسان فاقد کارایی. فاجعه زندگی آنان سرانجام از خود آنان فراتر می‌رود. کار میتیا به آنجا می‌رسد که قادر به فایق آمدن بر اوضاع و شرایط نیست؛ شرایطی که در آغاز مایه درد و رنج یأس‌انگیز وی می‌شوند و سپس وی را ناگزیر از تحمل پی‌آمدهای جرمی که از او سر نزده است می‌سازند.

فاجعه زندگی ایوان بر اثر انتزاع و جنون فکری از وی فراتر رفته است به حدی که دیگر برای بیان درد خود وسیله‌ای جز خواندن یکی از نوشته‌های خویش، که در رمان مندرج است، نمی‌یابد. نام این نوشته افسانه‌ای، «مفتش اعظم عقاید» است: ایوان چنین خیال می‌بندد که مسیح به میان آدمیان بازگشته است و یکی از مأموران اسپانیایی تفتیش عقاید درباره وی داوری می‌کند و به این جرم محکومش می‌سازد که آدمیان بیش از آن ضعیف و خسیس و حقیرند که برحسب احکام او زندگی کنند.

نجات‌دهنده خواهان آن است که آدمیان عشقی که آزادانه پذیرفته شده باشد در دل داشته باشند؛ لیکن برای رمه انسانها باری از بار آزادی گرانتر نیست. مفتش اعظم کار مسیح را «تصحیح» کرده است: قدرت و معجزه و مرجعیت را به جای ایمان به عشق و آزادی نشانده و از این راه بر گردن عاصیان بینوا طوق بندگی افکنده است.

لیکن، در عوض، زندگانی آرام و معاف از محرومیت برای آنان تأمین کرده است. هرگاه مسیح رسالت خود را از سر می‌گرفت، این آرام و قرار گرفته می‌شد: از این‌رو وی محکوم به ارتداد خواهد بود. مسیح به سخنان هراس‌انگیز و روشن‌بینانه مفتش عقاید جواب نمی‌دهد. بلکه «در عین سکوت به پیرمرد نزدیک گشته بر لبان بی‌خون نود ساله‌اش بوسه می‌نهد؛ آن مرد، که در جا خشکیده است، دروازه زندان را به روی مسیح می‌گشاید». 

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات