- موجودی: موجود
- مدل: 194022- 82/1
- وزن: 0.30kg
بدون پسرم هرگز
نویسنده: مسعود سمندری
ناشر: روزنه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 88
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1379 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
این کتاب یادداشت هایی است از لحظات بی سامانی ، اندوه ، تحقیر ، زجر دوری از فرزند ، درد غربت و آوارگی ، خالی از هرگونه خیالبافی .غرب نیز آشفتگی های خود را داراست . درغرب هنوز یک فرد جهان سومی با هر خصیصه و خصوصیاتی که داشته باشد ، انسان دست دوم به شمار می آید و حتی قوانینی که انسان غربی به وجود آن و شمولیت آن افتخار میکند ، نه تنها درباره همین انسان دست دوم که در بسیاری از موارد درباره خود انسان غربی هم به کلی نادیده گرفته شده و به مقتضای زمان ، زیر پا له می گردد...
بوسههاست که بر سر و صورت پدر فرود میبارد. کودکان سر از پا نمیشناسند. شادی است که خانواده را در بر گرفته یا خانواده است که آغوش بر شادی گشوده؟ بیگانگان استقبالکننده نیز از خوشحالی کودکان که معلوم است پس از مدّتهای طولانی، پدرشان را میبینند به وجد آمدهاند.
دختر در حالی که گیسوان بلندش را تاب میدهد از پدر شکایت دارد که چرا این همه مدّت را دور از او بوده و پدر: ـ دخترکم هر طور بود بالاخره آمدی... دل بابا را بیش از این مشکن که بابا بسیار دلنازک شده است. همسر، عاشقانه چشم بر مرد خود دوخته در حالی که دست پسر کوچکش را در دست میفشارد، همه آنچه را گفتنی است با نگاه به مرد میگوید: «از دوری، جدایی، سختی، عشق، هستی و خوشحالی، این که هماکنون با هم هستیم!» سالن انتظار فرودگاه کپنهاک چنان مینماید که با شادی کودکان همراه و پایکوب است. و تاکسی ای که آنان را به منزل میرساند در شادکامی دست کمی از سالن فرودگاه ندارد. روز بیست و یکم نوامبر ۱۹۸۵.