- موجودی: موجود
- مدل: 192375 - 88/2
- وزن: 1.00kg
بختیار نامه
مصحح: محمد روشن
ناشر: گستره
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 460
اندازه کتاب: وزیری گالینگور پارچه ای روکشدار - سال انتشار: 1367 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : نو ؛ روکش کتاب پارگی و افتادگی دارد
مروری بر کتاب
لمعه السراج لحضره التاج
بختیارنامه تالیف نویسنده ای ناشناس برگرفته از لَمعَهُ السراج لِحضرهِ التّاج و راحهُ االارواح فی سُرور المِفراح (تألیف سدههای ششم و هفتم هجری) است. بختیارنامه، تألیف مؤلفی ناشناخته به زبان پهلوی است که ریشه آن به روزگاران اشکانیان و ساسانیان بازمیگردد. نشانههای موجود گواه آن است که داستان آزادبخت و بختیار در دورههای اسلامی بازنگری شده است. چنانچه از مقدمه کتاب لَمعَهُ السراج لحضره التاج برمیآید، این قصه، بختیارنامه نام داشته با نثری ساده و روان.
کهن ترین متن فارسی بختیارنامه که امروزه در دسترس است، به احتمال بسیار، تحریر دقایقی مروزی، از واعظان قرن ششم یا اوایل (قرن هفتم ق.) است که عوفی از او و تمایلش به نثر مسجع یاد کرده و گفته است که او "بختیار نامه و سندبادنامه را لباس عبارت پوشانیده است" به اعتقاد صفا، در (قرن چهارم ق.)، بختیارنامه از اصل پهلوی، یا ترجمه ی عرب به فارسی ساده ترجمه شده بوده است و دقایقی مروزی، براساس آن، متنی مصنوع از نو نوشته است. تحریر عربی بختیار نامه، با عنوان عجائب البخت فی قصه الاحدی عشر وزیراً و ماجری لهم مع ابن الملک آزادبخت، قدیمتر از تحریر فارسی و شامل یازده باب است. صفا آن را به متن پهلوی قصه نزدیکتر میداند.
...این کتاب شامل ده باب است. باب اول درباره ی تولد قهرمان اصلی قصه،بختیار، است. پدر او، آزادبخت، پادشاهی است که به دختر سپهسالار خود دل میبازد و با او ازدواج میکند. سپهسالار، که از این وصلت ناخشنود است، سران کشور را ضد او برمیانگیزد و او با همسرش از کشور میگریزد. همسرش که باردار است، در راه وضع حمل می کند و پسری به دنیا می آورد؛ اما آن دو، برای نجات خویش، نوزاد را در کنار چشمه ای رها می کنند و به فرار ادامه می دهند. گروهی راهزن نوزاد را می یابند و او را، "خداداد" نام می نهند.
گروهی راهزن خداداد را پرورش می دهد. خداداد در جوانی، هنگام درگیری با کاروانیان، اسیر می شود و به سرای پادشاه، پدر آزادبخت، برده می شود. آزادبخت، که به یاری پادشاه یکی از ممالک همجوار، تاج و تخت را باز یافته است، خداداد را جوانی شایسته می یابد و او را به خدمت در بارگاه خود می گمارد و "بختیار" می نامد. بختیار نزد آزادبخت تقرب خاص می یابد. اما وزیران شاه به او حسد می برند و با همکاری همسرشاه، به او تهمت می زنند. شاه به بختیار خشم می گیرد و حکم به قتل او می دهد.
بختیار، برای منصرف کردن شاه از این فرمان، قصههایی در فواید صبر نقل می کند. نه باب دیگر قصه های بختیار است که در آن از عواقب شتابکاری، سخن چینی و مکر زنان سخن گفته می شود. در پایان قصه سردسته ی راهزنان به بارگاه آزاد بخت می آید و او را از ماجرا آگاه می کند و شاه و ملکه در می یابند که بختیار فرزند آن هاست.