باورم کن

باورم کن

نویسنده: نیکلاس اسپارکس
مترجم: نفیسه معتکف
ناشر: شادان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 341
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1385 - دوره چاپ: 1

کیفیت : در حد نو ~ نو

مروری بر کتاب 

«جرمی مارش» خبرنگار جوان و خوش چهره ی داستان برای ماموریتی به کارولینای جنوبی می رود. حضور او با ماجراهایی همراه است که علاوه بر درگیر شدن، با «لکسی» به عنوان یکی از مطلعین حوادث رخ داده در آن منطقه آشنا می شود. «لکسی» دختر جوان و زیبارویی است که در کنار «جرمی» و کنجکاوی های او به عنوان یک خبرنگار، حوادث جالب و غیر منتظره ای را تجربه می کند و...

یکی از اهالی شهر بون کریک می گوید: ...مردم اینجا زندگی نمی کنند تا پولدار شوند ،بلکه به دلیل احساس با شکوهی که از دیدن غروب خورشید و رودخانه ی پالمیکو به آنها دست می دهد اینجا هستند و به دلیل اینکه بچه هایشان با خیال راحت می توانند در اطراف بدوند  و نگران غریبه ها نباشن و همسایگانشان را می شناسند و به آنها اعتماد دارند،برایشان این شهر منحصر به فرد است... ما اینجا جامعه ای داریم که همه همدیگر رو می شناسن و به وضع همدیگه توجه دارن ...

..عشق ناگهان شعله ور میشود، ولی عشق واقعی نیازمند زمان است تا رشد کند و دوام داشته باشد. عشق مستلزم تعهد و وفاداری است و عشق باعث می شود باور کنی که سپری کردن سال ها با فردی بخصوص، موفقیتی به مراتب بزرگ تر از آنچه فرد به تنهایی بتواند به آن دست یابد ، به همراه دارد ... اما شهوت یک احساس آنی است و دو نفر متوجه می شوند با هم همخوانی دارند، جذب یکدیگر می شوند و غریزه ی کهن شهوت که عامل حفظ بقای گونه هاست، خود را نشان می دهد...